تدابير جهان
اسلام در
تعامل با
جهانى
شدن
به
قلم: دكتر
محمد السعيد
سليم[*]
برگردان:
هيبتالله
نژندى
منش
منبع:
السياسه
الدوليه
اشاره:
موضوع
جهاني شدن و
نحوه برخورد
جهان اسلام، از
جمله مسايلي
است كه
انديشمندان
جهان اسلام را
به تحقيق و
تفحص واداشته
است. در اين
زمينه نوشتههاي
مختلفي به
صورتهاي
مختلفي ارايه
شده است. از
جمله نوشته
حاضر كه
نخستين بار
مجله السياسه
الدولي به
زبان انگليسي
و سپس به زبان
فارسي در
روزنامه
خراسان منتشر
گرديد.
جهان،
از اوايل دهه
1990، با
فروپاشي بلوك
كمونيست و
گذار از جهاني
دوقطبي به
نظامي تحت
حاكميت يك ابرقدرت
واحد به نحو
چشمگيري
دستحوش
دگرگوني و تغيير
شدهاست. اين
تحول و
دگرگوني به
سرمايهداران
غربي امكان ميدهد
تا فضاي بينالمللي
را تحت سلطه
درآورند و اين
امكان را
فراهم ساخت تا
گروهي از
نهادهاي نوين
بين المللي كه
خواستار
آزادي تجارت
بودند به زودي
پاي به عرصه
حيات نهادند.
در اواسط دهه 1990
گفتمان سياسي
قدرتهاي غربي بر
شفاف
سازي مفهوم جهانيسازي
به
عنوان شرح اين
تحولات تمركز
ميكرد. جهانيسازي
به عنوان
فرايند
انتقال جهان
به يك بازار واحد
گسترده بين
المللي تلقي
ميشد كه در آن
عناصر توليد
بدون محدوديت
در حال
جابجايي و انتقال
هستند.
نهادهاي نوين
جهاني از جمله
سازمان تجارت
جهاني(1994) به
منظور سرعت
بخشيدن به اين
فرايند تاسيس
شدند. تحولاتي
كه در عرصه
بين المللي و
در نتيجه
بوسيله جهانيسازي حادث
شدند،
كشورهاي
اسلامي ، كوچك
و متوسط، را
تحت تاثير
قرار دادند.
در جهان اسلام
پيرامون
جهانيسازي مسايلي
از قبيل تاثير
جهانيسازي
بر منطقه و
نحوه رويايي
با آن مطرح
گرديد.
در
مورد جهانيسازي
سه رويكرد
عمده وجود
دارد: رويكرد
نخست بر عقايد
مكتب نوين
ليبرالها
مبتني است.
اين رويكرد جهانيسازي
را فرايندي
مثبت و غير
قابل اجتناب
ميپندارد كه
در آن همه
يابد ادغام
شوند. در جهان اسلام
تركيه مدافع
اصلي اين
ديدگاه است، و
در همين راستا
در صدد پيوستن
به اتحاديه
اروپا ميباشد
و در اين صورت
شرايط
اقتصادي،
سياسي و فرهنگي
اين اتحاديه
را بايد
بپديرد.
رويكرد
دوم ديدگاهي
انتقادي است
كه از سوي
گروهي از گرايشهاي
سياسي مستقل
رايج پذيرفته
شده كه بر تاثير
منفي جهانيسازي
تاكيد و تمركز
دارد. ماهاتير
محمد، نخست وزير
مالزي، و
بسياري
از
روشنفكران اسلامي
از جمله محمد
عمر و جمال
البنا از
طرفدارن اين
نظريه هستند.
رويكرد
سوم،
رويكردي
مبتني بر
همكاري است و بر
اين باور است
كه چون جهانيسازي
بر ماست بايد
با آن كنار
بياييم، اگر
چه اين كنار
آمدن به اين
معنا نيست كه
تمام جنبههاي
آن به
طور كامل
پذيرفته شود.
كنار آمدن با
جهانيسازي
در اين معنا
عبارت است از
مشاركت در
گفتگوي عملي و
واقعي با
قدرتهايي كه حامي
و مدافع اين پديده
ميباشند به
منظور به كاهش
رساندن
خسارتها و به
حداكثر رساندن
مزايا. اين
رويكرد در
مواضع مصر و
همچنين ايران-
گرچه با تمايل
بيشتر به سوي
نقد اين
پديده- منعكس
شده است.
گستره
اختلاف در
رويكرد كشورهاي
مختلف جهان
اسلام
تفاوتهاي
مشابهي را در
سطح توسعه
سياسي و اقتصاديشان،
ميزان ارتباط
آنها با
قدرتهاي بينالمللي
سرمايه داري
و درك
جهانيسازي
كه نخبگان هر
كشور بدان
معتقد هستند،
منعكس مينمايد.
جهانيسازي
فرايند
حسابشدهاي
است كه
قدرتهاي
سرمايه داري
براي نيل به
اهداف خود و
اعمال يك مدل
گسترده فكري
در ابعاد
اقتصادي،
سياسي و
فرهنگي به پيش
ميبرند كه با
منافع غربي
همخواني و
مطابقت دارد.
جهانيسازي-
آنگونه كه در
معناي ديدگاه
ليبرالي نوين
درك ميشود- صرفا
يك
پديده
اقتصادي
نيست، بلكه آن
پديده
چندجانبهاي
با ابعاد
اقتصادي،
سياسي و
فرهنگي است
ولو اينكه
جنبه
اقتصادي آن
چشمگير تر و
مهمتر است.
جهانيسازي
داراي
پيامدها و
اثراتي چند و در
سطوح
مختلف ميباشد:
-
در بعد
اقتصادي:
جهانيسازي
درصدد گشودن
بازارهاي باز
براي جابجايي
آزاد توليدات
و خدمات است،
در عين حال
اين جابجايي
تنها يكسويه-
از شمال به
جنوب است.
كشورهاي شمال
عرفها و ديگر
محدوديتها
را بر واردات كشورهاي
جنوب تحميل ميكنند.
-
در بعد سياسي/
امنيتي:
جهانيسازي
تلاشي است
براي تنظيم مفاهيم
نوين روابط
بينالمللي
كه به حاميان
جهانيسازي
حق مداخله در
امور كشورهاي
جنوب را- به بهانههاي
مختلفي از
قبيل حمايت از
حقوق بشر و
ارتقاي مردمسالاري-
ميدهد به
نحوي كه
دريافت
كنندگان ميتوانند
به اين كانون
بپيوندند. يكي
از تاثيرات
عمده جهانيسازي
عبارت است از
تضعيف اقتدار
دولتها بر سرزمينهاي
تحت
حاكميتشان،
به عبارت ديگر
تنظيم معيار يا
شاخصهاي بينالمللي
در عرصههايي
چون اقتصاد و
اطلاعات باعث
كاهش نقش دولت
ميشود.
-
در بعد
فرهنگي:
جهانيسازي
مستلزم تخريب
سنتها و
هويتهاي
فرهنگهاي ملي
و جايگزيني
ارزشهاي مصرفگرا
وفردگراي
امريكايي و مفاهيم
اجتماعي غربي
به طور كلي ميباشد.
اين ارزشها و
مفاهيم
تحميلي تنها
مباني مقبول
همكاري بينالمللي
هستند. يك
مثال شايان
ذكر در اين
مورد حملاتي
است كه عليه
ارزشهاي آسيايي
شكل گرفته است
كه به عقيده
برخيها اين
حملات باعث بحرانهاي
مالي سال 1997 در
آسيا بودند.
در حاليكه
تاثيرات كلي
جهانيسازي
بر جهان اسلام
به نظر ميرسد
كه منفي باشد،
تاثير نهايي اين
پديده به
توانايي
دولتهاي
منطقه در
زمينه برخورد
با اين پديده
و تنظيم يك
رويكرد جمعي
كارآمد بستگي
دارد.
استراتژي هاي
مختلفي در
جهان اسلام
پديدار شده
است كه از
انزوا گرفته
تا رابطه
كارآمد و
ادغام كلي
متفاوت است.
در عين حال
اين تدابير و
استراتژيها
هر چه كه
باشند ، بايد
جنبههاي
اصلي جهانيسازي
يعني ابعاد
فرهنگي،
اقتصادي،
سياسي و امنيتي
را مورد توجه
قرار دهند. در
درون هر يك از
اين عرصهها،
در قلمرو عمل
چهار سطح وجود
دارد: 1-سطح
داخلي(ملي)، 2-
اقدام مشترك
بين كشورهاي
اسلامي، 3-
ارتباط بين
كشورهاي
اسلامي و
همتايان جنوب
خود، و 4- رابطه
بين كشورهاي
اسلامي و
طرفداران جهانيسازي.
براي
اينكه
كشورهاي
اسلامي
بتوانند در
رويارويي با
جهانيسازي
موفق شوند
بايد هر يك از
آنها يك طرح
ملي را در جهت
تشويق نوعي مقاومت
اقتصادي و
تكنولوژيكي
به اجرا درآورند.
كشورهاي
اسلامي بايد
روابط خود را
با يكديگر
تقويت نمايند.
اولويتهايي
كه اين كشورها
بايد مورد
توجه قرار
دهند،
عبارتند از:
حذف موانع
تجاري،
انتتقال فنآوري،
قانونگذاري
در مورد حقوق
مالكيت معنوي
و ارتقاي كار
مشترك. آنها
بايد همچنين
پيرامون
رابطه با ديگر
ملتهاي جنوب
تدبيري
بيانديشند و
روابط سازندهاي
را با قدرتهاي
حامي جهانيسازي
از طريق
مشاركت بيشتر
در سازمانها و
موافقتنامههاي
بينالمللي
بهبود بخشند.
جهانيسازي
مسايل سياسي و
امنيتي
مستلزم اين
است كه كشورهاي
اسلامي به
مقولات حقوق
بشر و مردمسالاري
توجه بيشتري
بنمايند و ديگر
اينكه آنها يك
الگوي سياسي
را بر اساس
مشاركت عمومي
و همگاني
ايجاد نمايند.
به جاي
الگوهايي كه
جهانيسازي
سياسي ارايه
ميدهد، يك
الگوي امنيتي
و سياسي
اسلامي بايد
بين كشورهاي
اسلامي اعمال
شود. در اين زمينه
سازمان
كنفرانس
اسلامي ميتواند
در جهت حل
اختلافات عمل
كند و نقش خود
را در امنيت
جمعي كشورهاي
اسلامي
افزايش دهد.
روابط سياسي و
امنيتي با
كشورهاي جنوب
بايد در پرتو
تهديدات
مشترك عليه
همه افزايش
يابند.
در سطح
فرهنگي،
كشورهاي
اسلامي به
تدوين طرحي
براي رفع
بيسوادي،
ارتقاي آموزش
و فعال كردن جامعه
مدني نيازمند
هستند. آنها
بايد از روابط
فرهنگي بين
يكديگر حمايت
و در جهت
تسهيل حل
اختلافات،
نوعي گفتمان
فرهنگي- مذهبي
را برقرار
سازند. يك تدبير(استراتژي)
مشترك فرهنگي
به كشوهاي
جهان اسلام
امكان ميدهد
تا به نحو كارآمدتري
با ديگران در
جنوب در تعامل
باشند و
همچنين روابط
خود را با
قدرتهاي حامي
جهانيسازي
بهبود ببخشند.
حوادث
يازده
سپتامبر
تاثير مسلم و
قطعي بر تمام
سطوح جهانيسازي
داشت، با
جابجايي آزاد
كاهش سرمايه،
مشكلات
امنيتي تازه ظهور
پيداكردند و
تنشها و
نگرانيهاي پيشين
دوباره
ظاهر شد.
اختلافات جديد
منطقهاي-
عمدتا بين
ايالات متحد
امريكا و كرهشمالي،
ايران و عراق
نيز شروع شد؛
و تروريسم، آنگونه
كه امريكا آن
را تعريف ميكرد،
به مساله مهم
و عمدهاي در
دستوركار
جهاني تبديل
شد. در حال
حاضر بيشتر از
هميشه،
كشورهاي
اسلامي بايد
در جهت فعال
كردن تدابير
كارآمد براي تعامل
با جهانيسازي
فعاليت كنند.
[*] - محمد السعيد سليم استاد علوم سياسي و مدير مركز مطالعات آسيا در دانشكده علوم اقتصادي و سياسي دانشگاه قاهره ميباشد.
استفاده از اين مقاله با ذكر منبع بلامانع است.تمام حقوق محفوظ استAll Rights Reserved.© www.hoghoogh.com