( اصلاحی مطابق قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب 1370)
بازگشت به فرمت معمولی
قانون مدنی قسمت دوم
فصل پنجم - درمزارعه ومساقات ،مبحث اول - درمزارعه
ماده 518 - مزارعه عقدي است كه بموجب آن احدازطرفين زميني رابراي مدت معيني بطرف ديگرمي دهدكه آن رازراعت كرده وحاصل راتقسيم كند.
ماده 519 - درعقدمزارعه حصه هريك ازمزارع وعامل بايدبنحواشاعه از قبيل ربع ياثلث يانصف وغيره معين گرددواگربنحوديگرباشداحكام مزارعه جاري نخواهدشد.
ماده 520 - درمزارعه جائزاست شرط شودكه يكي ازدوطرف علاوه برحصه ازحاصل مال ديگري نيزبطرف مقابل بدهد.
ماده 521 - درعقدمزارعه ممكن است هريك ازبذروعوامل مال مزارع باشدياعامل دراين صورت نيزحصه مشاع هريك ازطرفين برطبق قراردادياعرف بلدخواهدبود.
ماده 522 - درعقدمزارعه لازم نيست كه متصرف زمين مالك آنهم باشدولي لازم است كه مالك منافع بوده باشديابعنواني ازعناوين ازقبيل ولايت وغيره حق تصرف درآن راداشته باشد.
ماده 523 - زميني كه موردمزارعه است بايدبراي زرع مقصودقابل باشد اگرچه محتاج به اصلاح ياتحصيل آب باشدواگرزرع محتاج به عملياتي باشداز قبيل حفرنهرياچاه وغيرخودرحين عقدجاهل به آن بوده باشدحق فسخ معامله را خواهدداشت .
ماده 524 - نوع زرع بايددرعقدمزارعه معين باشدمگراينكه برحسب عرف بلدمعلوم وياعقدبراي مطلق زراعت بوده باشددرصورت اخيرعامل دراختيار نوع زراعت مختارخواهدبود.
ماده 525 - عقدمزارعه عقدي است لازم .
ماده 526 - هريك ازمالك عامل ومزارع مي توانددرصورت غبن معامله را فسخ كند.
ماده 527 - هرگاه زمين بواسطه فقدان آب ياعلل ديگرازاين قبيل از قابليت انتفاع خارج شودورفع مانع ممكن نباشدعقدمزارعه منفسخ مي شود.
ماده 528 - اگرشخص ثالثي قبل ازاينكه زمين موردمزارعه تسليم عامل شودآن راغصب كندعامل مختاربرفسخ مي شودولي اگرغصب بعدازتسليم واقع شودحق فسخ ندارد.
ماده 529 - عقدمزارعه به فوت متعاملين يااحدازآنهاباطل نمي شودمگر اينكه مباشرت عامل شرط شده باشددراين صورت به فوت اومنفسخ مي شود.
ماده 530 - هرگاه كسي به مدت عمرخودمالك منافع زميني بوده وآن را به مزارعه داده باشدعقدمزارعه به فوت اومنفسخ مي شود.
ماده 531 - بعدازظهورثمره زرع عامل مالك حصه خودازآن مي شود.
ماده 532 - درعقدمزارعه اگرشرط شودكه تمام ثمره مال مزارع ياعامل تنهاباشدعقدباطل است .
ماده 533 - اگرعقدمزارعه بعلتي باطل شودتمام حاصل مال صاحب بذر است وطرف ديگركه مالك زمين ياآب صاحب عمل بوده است به نسبت آنچه كه مالك بوده مستحق اجرت المثل خواهدبود.اگربذرمشترك بين مزارع وعامل باشدحاصل واجرت المثل نيزبه نسبت بذربين آنهاتقسيم مي شود.
ماده 534 - هرگاه عامل دراثناءيادرابتداعمل آن راترك كندوكسي نباشدكه عمل رابجاي اوانجام دهدحاكم به تقاضاي مزارع عامل رااجباربه انجام مي كندوياعمل رابخرج عامل ادامه مي دهدودرصورت عدم امكان مزارع حق فسخ دارد.
ماده 535 - اگرعامل زراعت نكندومدت منقضي شودمزارع مستحق اجرت المثل است .
ماده 536 - هرگاه عامل بطورمتعارف مواظبت درزراعت ننمايدوازاين حيث حاصل كم شودياضررديگرمتوجه مزارع گرددعامل ضامن تفاوت خواهدبود.
ماده 537 - هرگاه درعقدمزارعه زرع معيني قيدشده باشدوعامل غيرآن را زرع نمايدمزارعه باطل وبرطبق ماده 533 رفتارمي شود.
ماده 538 - هرگاه مزارعه دراثناءمدت قبل ازظهورثمره فسخ شودحاصل مال مالك بذراست وطرف ديگرمستحق اجرت المثل خواهدبود.
ماده 539 - هرگاه مزارعه بعدازظهورثمره فسخ شودهريك ازمزارع وعامل به نسبتي كه بين آنهامقرربوده شريك درثمره هستندليكن ازتاريخ فسخ تا برداشت حاصل هريك به اخذاجرت المثل زمين وعمل وسايرمصالح الاملاك خود كه به حصه مقرربطرف ديگرتعلق مي گيردمستحق خواهدبود.
ماده 540 - هرگاه مدت مزارعه منقضي شودواتفاقازرع نرسيده باشد مزارع حق داردكه زراعت راازاله كندياآن رابه اخذاجرت المثل ابقاءنمايد
ماده 541 - عامل مي تواندبراي زراعت اجيربگيردياباديگري شريك شود ولي براي انتقال معامله ياتسليم زمين به ديگري رضاي مزارع لازم است .
ماده 542 - خراج زمين به عهده مالك است مگراينكه خلاف آن شرط شده باشدسايرمخارج زمين برحسب تعيين طرفين متعارف است .
مبحث دوم - درمساقات
ماده 543 - مساقات معامله اي است كه بين صاحب درخت وامثال آن يا عامل درمقابل حصه مشاع معين ازثمره واقع مي شودوثمره اعم است ازميوه وبرگ گل وغيره آن .
ماده 544 - درهرموردكه مساقات باطل شوديافسخ شودتمام ثمره مال مالك است وعامل مستحق اجرت المثل خواهدبود.
ماده 545 - مقررات راجعه به مزارعه كه درمبحث قبل ذكرشده است در موردعقدمساقات نيزمرعي خواهدبودمگراينكه عامل نمي تواندبدون اجازه مالك معامله رابه ديگري واگذارياباديگري شركت نمايد.
فصل ششم - درمضاربه
ماده 546 - مضاربه عقدي است كه بموجب آن احدمتعاملين سرمايه مي دهد باقيداينكه طرف ديگرباآن تجارت كرده ودرسودآن شريك باشندصاحب سرمايه مالك وعامل مضارب ناميده مي شود.
ماده 547 - سرمايه بايدوجه نقدباشد.
ماده 548 - حصه هريك ازمالك ومضارب درمنافع بايدجزءمشاع ازكل ازقبيل ربع ياثلث وغيره باشد.
ماده 549 - حصه هاي مزبوره درماده فوق بايددرعقدمضاربه معين شودمگر اينكه درعرف منجزامعلوم بوده وسكوت درعقدمنصرف به آن گردد.
ماده 550 - مضاربه عقدي است جائز.
ماده 551 - عقدمضاربه به يكي ازعلل ذيل منفسخ مي شود -
1)درصورت موت ياجنون ياسفه احدطرفين .
2)درصورت مفلس شدن مالك .
3)درصورت تلف شدن تمام سرمايه وربح .
ماده 552 - هرگاه درمضاربه براي تجارت مدت معين شده باشدتعيين مدت موجب لزوم عقدنمي شودليكن پس ازانقضاءمدت مضارب نمي تواندمعامله بكندمگربه اجازه جديدمالك .
ماده 553 - درصورتي كه مضاربه مطلق باشديعني تجارت خاصي شرط نشده باشدعامل مي تواندهرقسم تجارتي راكه صلاح بداندبنمايدولي درطرزتجارت بايدمتعارف رارعايت كند.
ماده 554 - مضارب نمي تواندنسبت به همان سرمايه باديگري مضاربه كندياآن رابه غيرواگذارنمايدمگربااجازه مالك .
ماده 555 - مضارب بايداعمالي راكه براي نوع تجارت متعارف ومعمول بلدوزمان است بجاآوردولي اگراعمالي راكه برطبق عرف بايستي باجيررجوع كندخودشخصاانجام دهدمستحق اجرت آن نخواهدبود.
ماده 556 - مضارب درحكم امين است وضامن مال مضاربه نمي شودمگردر صورت تفريط ياتعدي .
ماده 557 - اگركسي مالي براي تجارت بدهدوقرارگذاردكه تمام منافع مال مالك باشددراين صورت معامله مضاربه محسوب نمي شودوعامل مستحق اجرت المثل خواهدبودمگراينكه معلوم شودكه عامل عمل راتبرعاانجام داده است .
ماده 558 - اگرشرط شودكه مضارب ضامن سرمايه خواهدبودوياخسارات حاصله ازتجارت متوجه مالك نخواهدشدعقدباطل است مگراينكه بطورلزوم شرط شده باشدكه مضارب ازمال خودبه مقدارخسارت ياتلف مجانابه مالك تمليك كند.
ماده 559 - درحساب جاري ياحساب به مدت ممكن است بارعايت شرط قسمت اخيرماده قبل احكام مضاربه جاري وحق المضاربه به آن تعلق بگيرد.
ماده 560 - به غيرازآنكه فوقامذكورشدمضاربه تابع شرايط ومقرراتي است كه بموجب عقدبين طرفين مقرراست .
فصل هفتم - درجعاله
ماده 561 - جعاله عبارت است ازالتزام شخصي به اداءاجرت معلوم در مقابل عملي اعم ازاينكه طرف معين باشدياغيرمعين .
ماده 562 - درجعاله ملتزم راجاعل وطرف راعامل واجرت راجعل مي گويند
ماده 563 - درجعاله معلوم بودن اجرت من جميع الجهات لازم نيست بنابر اين اگركسي ملتزم شودكه هركس گم شده اوراپيداكندحصه مشاع معيني ازآن مال اوخواهدبودجعاله صحيح است .
ماده 564 - درجعاله گذشته ازعدم لزوم تعيين عامل ممكن است عمل هم مردودوكيفيات آن نامعلوم باشد.
ماده 565 - جعاله تعهدي است جائزومادامي كه عمل به اتمام نرسيده است هريك ازطرفين مي توانندرجوع كنندولي اگرجاعل دراثناءعمل رجوع نمايد بايداجرت المثل عمل عامل رابدهد.
ماده 566 - هرگاه درجعاله عمل داراي اجزاءمتعددبوده وهريك ازاجزاء مقصودبالاصاله جاعل بوده باشدوجعاله فسخ گرددعامل ازاجرت المسمي به نسبت عملي كرده است مستحق خواهدبوداعم ازاينكه فسخ ازطرف جاعل باشديا ازطرف خودعامل .
ماده 567 - عامل وقتي مستحق جعل مي گرددكه متعلق جعاله راتسليم كرده ياانجام داده باشد.
ماده 568 - اگرعاملين متعددبه شركت هم عمل راانجام دهندهريك به نسبت مقدارعمل خودمستحق جعل مي گردد.
ماده 569 - مالي كه جعاله براي آن واقع شده است ازوقتي كه بدست عامل مي رسدتابه جاعل ردكنددردست اوامانت است .
ماده 570 - جعاله برعمل نامشروع ويابرعمل غيرعقلائي باطل است .
فصل هشتم - درشركت
مبحث اول - دراحكام شركت
ماده 571 - شركت عبارت است ازاجتماع حقوق مالكين متعدددرشيئي واحدبنحواشاعه .
ماده 572 - شركت اختياري است ياقهري .
ماده 573 - شركت اختياري يادرنتيجه عقدي ازعقودحاصل مي شوديادر نتيجه عمل شركاءازقبيل مزاج اختياري ياقبول مالي مشاعادرازاءعمل چندنفر ونحواينها.
ماده 574 - شركت قهري اجتماع حقوق مالكين است كه درنتيجه امتزاج يا ارث حاصل مي شود.
ماده 575 - هريك ازشركاءبه نسبت سهم خوددرنفع وضررسهيم مي باشدمگر اينكه براي يك ياچندنفرازآنهادرمقابل عملي سهم زيادتري منظورشده باشد. ماده 576 - طرزاداره كردن اموال مشترك تابع شرايط مقرره بين شركاء خواهدبود.
ماده 577 - شريكي كه درضمن عقدبه اداره كردن اموال مشترك ماذون شده است مي تواندهرعملي راكه لازمه اداره كردن است انجام دهدوبه هيچوجه مسئول خسارات حاصله ازاعمال خودنخواهدبودمگردرصورت تفريط ياتعدي .
ماده 578 - شركاءهمه وقت مي توانندازاذن خودرجوع كنندمگراينكه اذن درضمن عقدلازم داده شده باشدكه دراين صورت مادام كه شركت باقي است حق رجوع ندارند.
ماده 579 - اگراداره كردن شركت بعهده شركاءمتعددباشدبنحوي كه هر يك بطوراستقلال ماذون دراقدام باشدهريك ازآنهامي توانندمنفردابه اعمالي كه براي اداره كردن لازم است اقدام كند.
ماده 580 - اگربين شركاءمقررشده باشدكه يكي ازمديران نمي تواندبدون ديگري اقدام كندمديري كه به تنهائي اقدام كرده باشددرصورت عدم امضاء شركاءديگردرمقابل شركاءضامن خواهدبوداگرچه ماذونين ديگرامكان فعلي براي مداخله درامراداره كردن موجودنبوده باشد.
ماده 581 - تصرفات هريك ازشركاءدرصورتي كه بدون اذن ياخارج ازحدود اذن باشدفضولي بوده وتابع مقررات معاملات فضولي خواهدبود.
ماده 582 - شريكي كه بدون اذن يادرخارج ازحدوداذن تصرف دراموال شركت نمايدضامن است .
ماده 583 - هريك ازشركاءمي تواندبدون رضايت شركاءديگرسهم خودرا جزءياكلابه شخص ثالثي منتقل كند.
ماده 584 - شريكي كه مال الشركه دريداوست درحكم امين است وضامن تلف ونقص آن نمي شودمگردرصورت تفريط ياتعدي .
ماده 585 - شريك غيرماذون درمقابل اشخاصي كه باآنهامعامله كرده مسئول بوده وطلبكاران فقط حق رجوع به اودارند.
ماده 586 - اگربراي شركت درضمن عقدلازمي مدت معين نشده باشدهريك از شركاءهروقت كه بخواهدمي تواندرجوع كند.
ماده 587 - شركت به يكي ازطرق ذيل مرتفع مي شود -
1)درصورت تقسيم .
2)درصورت تلف شدن تمام مال شركت .
ماده 588 - درمواردذيل شركاءماذون درتصرف اموال مشتركه نمي باشند -
1)درصورت انقضاءمدت ماذونيت يارجوع ازآن درصورت امكان رجوع .
2)درصورت فوت يامحجورشدن يكي ازشركاء
مبحث دوم - درتقسيم اموال شركت
ماده 589 - هرشريك المال مي تواندهروقت بخواهدتقاضاي تقسيم مال مشترك رابنمايدمگردرمواردي كه تقسيم به موجب اين قانون ممنوع ياشركاء به وجه ملزمي ملتزم برعدم تقسيم شده باشند.
ماده 590 - درصورتي كه شركاءبيش ازدونفرباشندممكن است تقسيم فقط به نسبت سهم يك ياچندنفرازآنهابعمل آيدوسهام ديگران به اشاعه باقي بماند.
ماده 591 - هرگاه تمام شركاءبه تقسيم مال مشترك راضي باشندتقسيم به نحوي كه شركاءتراضي نمايندبعمل مي آيدودرصورت عدم توافق بين شركاءحاكم اجباربه تقسيم مي كندمشروط براينكه تقسيم مشتمل برضررنباشدكه دراين صورت اجبارجائزنيست وتقسيم بايدبه تراضي باشد.
ماده 592 - هرگاه تقسيم براي بعضي ازشركاءمضروبراي بعض ديگربي ضرر باشددرصورتي كه تقاضاازطرف متضررباشدطرف ديگراجبارمي شودواگر برعكس تقاضاازطرف غيرمتضرربشودشريك متضرراجباربرتقسيم نمي شود.
ماده 593 - ضرري كه مانع ازتقسيم مي شودعبارت است ازنقصان فاحش قيمت به مقداري كه عادتاقابل مسامحه نباشد.
ماده 594 - هرگاه قنات مشترك ياامثال آن خرابي پيداكرده ومحتاج به تنقيه ياتعميرشودويك ياچندنفرازشركاءبرضررشركاءديگرازشركت در تنقيه ياتعميرامتناع نمايندشريك ياشركاءمتضررمي توانندبه حاكم رجوع نماينددراين صورت اگرملك قابل تقسيم نباشدحاكم مي تواندبراي قلع ماده نزاع ودفع ضررشريك ممتنع رابه اقتضاي موقع به شركت درتنقيه ياتعميريا اجاره يابيع سهم خوداجباركند.
ماده 595 - هرگاه تقسيم متضمن افتادن تمام مال مشترك ياحصه يك ياچند نفرازشركاءازماليت باشدتقسيم ممنوع است اگرچه شركاءتراضي نمايند.
ماده 596 - درصورتي كه اموال مشترك متعددباشدقسمت اجباري دربعضي ازآنهاملازم باتقسيم باقي اموال نيست .
ماده 597 - تقسيم ملك ازوقف جايزاست ولي تقسيم مال موقوفه بين موقوف عليهم جايزنيست .
ماده 598 - ترتيب تقسيم آنست كه اگرمال مشترك مثلي باشدبه نسبت سهام شركاء افراز مي شود و اگرقيمتي باشدبرحسب قيمت تعديل مي شودوبعداز افرازياتعديل درصورت عدم تراضي بين شركاءحصص آنهابه قرعه معين مي گردد.
ماده 599 - تقسيم بعدازآنكه صحيحاواقع شدلازم است وهيچيك ازشركاء نمي تواندبدون رضاي ديگران ازآن رجوع كند.
ماده 600 - هرگاه درحصه يك ياچندنفرازشركاءعيبي ظاهرشودكه درحين تقسيم عالم به آن نبوده شريك ياشركاءمزبورحق دارندتقسيم رابه هم بزنند.
ماده 601 - هرگاه بعدازتقسيم معلوم شودكه قسمت به غلط واقع شده است تقسيم باطل مي شود.
ماده 602 - هرگاه بعدازتقسيم معلوم شودكه مقدارمعيني ازاموال تقسيم شده مال غيربوده است درصورتي كه مال غيردرتمام حصص مفروزابه تساوي باشد تقسيم صحيح والاباطل است .
ماده 603 - ممرومجراي هرقسمتي كه ازمتعلقات آنست بعدازتقسيم مخصوص همان قسمت مي شود.
ماده 604 - كسي كه درملك ديگري حق ارتفاق داردنمي تواندمانع ازتقسيم آن ملك بشودولي بعدازتقسيم حق مزبوربحال خودباقي مي ماند.
ماده 605 - هرگاه حصه بعضي ازشركاءمجراي آب يامحل عبورحصه شريك ديگرباشدبعدازتقسيم حق مجري ياعبورساقط نمي شودمگراينكه سقوط آن شرط شده باشدوهمچنين است سايرحقوق ارتفاقي .
ماده 606 - هرگاه تركه ميت قبل ازاداءديون تقسيم شودويابعدازتقسيم معلوم شودكه برميت ديني بوده است طلبكاربايدبهريك ازوراث به نسبت سهم اورجوع كندواگريك چندنفرازوارث معسرشده باشدطلبكارمي تواندبراي سهم معسريامعسرين نيزبه وارث ديگررجوع نمايد.
فصل نهم - دروديعه
مبجث اول - دركليات
ماده 607 - وديعه عقدي است كه بموجب آن يك نفرمال خودرابه ديگري مي سپاردبراي آنكه آن رامجانانگاهدارد.وديعه گذارمودع ووديعه گيررا مستودع ياامين مي گويند.
ماده 608 - دروديعه قبول امين لازم است اگرچه به فعل باشد.
ماده 609 - كسي مي تواندمالي رابه وديعه گذاردكه مالك ياقائم مقام مالك باشدوياازطرف مالك صراحتاياضمنامجازباشد.
ماده 610 - دروديعه طرفين بايداهليت براي معامله داشته باشندواگر كسي مالي راازكسي ديگركه براي معامله اهليت نداردبعنوان وديعه قبول كند بايدآن رابه ولي اوردنمايدواگردريداوناقص ياتلف شودضامن است .
ماده 611 - وديعه عقدي است جائز.
مبحث دوم - درتعهدات امين
ماده 612 - امين بايدمال وديعه رابطوري كه مالك مقررنموده حفظ كند واگرترتيبي تعيين نشده باشدآن رابطوري كه نسبت به آن مال متعارف حفظ كند والاضامن است .
ماده 613 - هرگاه مالك براي حفاظت مال وديعه ترتيبي مقررنموده باشد وامين ازبراي حفظ مال تغييرآن ترتيب رالازم بداندمي تواندتغييردهدمگر اينكه مالك صريحانهي ازتغييركرده باشدكه دراين صورت ضامن است .
ماده 614 - امين ضامن تلف يانقصان مالي كه به اوسپرده شده است نمي باشدمگردرصورت تعدي ياتفريط .
ماده 615 - امين درمقام حفظ،مسئول وقايعي نمي باشدكه دفع آن ازاقتدار اوخارج است .
ماده 616 - هرگاه ردمال وديعه مطالبه شودوامين ازردآن امتناع كنداز تاريخ امتناع احكام امين به اومترتب نشده وضامن تلف وهرنقص ياعيبي است كه درمال وديعه حادث شوداگرچه آن عيب يانقص مستندبه فعل اونباشد.
ماده 617 - امين نمي تواندغيرازجهت حفاظت تصرفي دروديعه كنديابه نحوي ازانحاءازآن منتفع گرددمگربااجازه صريح ياضمني امانت گذاروالا ضامن است .
ماده 618 - اگرمال وديعه درجعبه سربسته ياپاكت مختوم به امين سپرده شده باشدحق نداردآن رابازكندوالاضامن است .
ماده 619 - امين بايدعين مالي راكه دريافت كرده است ردنمايد.
ماده 620 - امين بايدمال وديعه رابه همان حالي كه موقع پس دادن موجود است مستردداردونسبت به نواقصي كه درآن حاصل شده ومربوط بعمل امين نباشد ضامن نيست .
ماده 621 - اگرمال وديعه قهراازامين گرفته شودومشاراليه قيمت يا چيزديگري بجاي آن اخذكرده باشدبايدآنچه راكه درعوض گرفته است به امانت گذارمجبوربه قبول آن نبوده وحق داردمستقيمابه قاهررجوع كند.
ماده 622 - اگروارث امين مال وديعه راتلف كندبايدازعهده مثل يا قيمت آن برآيداگرچه عالم به وديعه بودن مال نبوده باشد.
ماده 623 - منافع حاصله ازوديعه مال مالك است .
ماده 624 - امين بايدمال وديعه رافقط به كسي كه آن راازاودريافت كرده است ياقائم مقام قانوني اويابه كسي كه ماذون دراخذمي باشدمسترد داردواگربواسطه ضرورتي بخواهدآن راردكندوبه كسي كه حق اخذدارددسترس نداشته باشدبايدبه حاكم ردنمايد.
ماده 625 - هرگاه مستحق للغيربودن مال وديعه محقق گرددبايدامين آن را به مالك حقيقي ردكندواگرمالك معلوم نباشدتابع احكام اموال مجهول المالك است .
ماده 626 - اگركسي مال خودرابه وديعه گذاردوديعه به فوت امانت گذار باطل وامين وديعه رانمي تواندردكندمگربه وارث او.
ماده 627 - درصورت تعددوراث وعدم توافق بين آنهامال وديعه بايدبه حاكم ردشود.
ماده 628 - اگردراحوال شخص امانت گذارتغييري حاصل گرددمثلااگر امانت گذارمحجورشودعقدوديعه منفسخ ووديعه رانمي توان مستردنمودمگربه كسي كه حق اداره كردن اموال محجوررادارد.
ماده 629 - اگرمال محجوري به وديعه گذارده شده باشدآن مال بايدپس از رفع سمت مزبوربه مالك آن ردشودمگراينكه ازمالك رفع حجرنشده باشدكه در اين صورت به قيم ياولي بعدي مستردمي گردد.
ماده 630 - اگركسي مالي رابه سمت قيمومت ياولايت وديعه گذاردآن مال بايدپس ازرفع سمت مزبوربه مالك آن ردشودمگراينكه ازمالك رفع حجر نشده باشدكه دراين صورت به قيم ياولي بعدي مستردمي گردد.
ماده 631 - هرگاه كسي مال غيراربعنواني غيرازمستودع متصرف باشدو مقررات اين قانون اورانسبت به آن مال امين قرارداده باشدمثل مستودع است بنابراين مستاجرنسبت به عين مستاجره قيم ياولي نسبت به مال صغيريامولي عليه وامثال آنهاضامن نمي باشدمگردرصورت تفريط ياتعدي ودرصورت استحقاق مالك به استردادازتاريخ مطالبه اووامتناع متصرف باامكان رد متصرف مسئول تلف وهرنقص ياعيبي خواهدبوداگرچه مستندبه فعل اونباشد.
ماده 632 - كاروانسراداروصاحب مهمانخانه وحمامي وامثال آنها نسبت به اشياءواسباب ياالبسه واردين وقتي مسئول مي باشدكه اشياءو اسباب ياالبسه نزدآنهاايداع شده باشدويااينكه برطبق عرف بلددرحكم ايداع باشد.
مبحث سوم - درتعهدات امانت گذار
ماده 633 - امانت گذاربايدمخارجي راكه امانت داربراي حفظ مال وديعه كرده است به اوبدهد.
ماده 634 - هرگاه ردمال مستلزم مخارجي باشدبرعهده امانت گذاراست .
فصل دهم - درعاريه
ماده 635 - عاريه عقدي است كه بموجب آن احدطرفين بطرف ديگراجازه مي دهدكه ازعين مال اومجانامنتفع شود.
عاريه دهنده رامعيروعاريه گيرنده رامستعيرگويند.
ماده 636 - عاريه دهنده علاوه براهليت بايدمالك منفعت مالي باشدكه عاريه مي دهداگرچه مالك عين نباشد.
ماده 637 - هرچيزيكه بتوان بابقاءاصلش ازآن منتفع شدمي تواندموضوع عقدعاريه گردد.منفعتي كه مقصودازعاريه است منفعتي است كه مشروع وعقلائي باشد.
ماده 638 - عاريه عقدي است جائزوبموت هريك ازطرفين منفسخ مي شود.
ماده 639 - هرگاه مال عاريه داراي عيوبي باشدكه براي مستعيرتوليد خسارتي كندمعيرمسئول خسارت وارده نخواهدبودمگراينكه عرفامسبب محسوب شود.
همين حكم درموردمودع وموجروامثال آنهانيزجاري مي شود.
ماده 640 - مستعيرضامن تلف يانقصان مال عاريه نمي باشدمگردرصورت تفريط ياتعدي .
ماده 641 - مستعيرمسئول منقصت ناشي ازاستعمال مال عاريه نيست مگر اينكه درغيرمورداذن استعمال نموده باشدواگرعاريه مطلق بوده برخلاف متعارف استفاده كرده باشد.
ماده 642 - اگربرمستعيرشرط ضمان شده باشدمسئول هركسرونقصاني خواهدبوداگرچه مربوط بعمل اونباشد.
ماده 643 - اگربرمستعيرشرط ضمان منقصت ناشي ازصرف استعمال نيز شده باشدضامن اين منقصت خواهدبود.
ماده 644 - درعاريه طلاونقره اعم ازمسكوك وغيرمسكوك مستعيرضامن است هرچندشرط ضمان نشده وتفريط ياتعدي هم نكرده باشد.
ماده 645 - درردعاريه بايدمفادمواد624و626تا630رعايت شود.
ماده 646 - مخارج لازمه براي انتفاع ازمال عاريه برعهده مستعيراست و مخارج نگاهداري آن تابع عرف وعادت است مگراينكه شرط خاصي شده باشد.
ماده 647 - مستعيرنمي تواندمال عاريه رابه هيچ نحوي به تصرف غيردهد مگربه اذن معير.
فصل يازدهم - درقرض
ماده 648 - قرض عقدي است كه بموجب آن احدطرفين مقدارمعيني ازمال خودرابطرف ديگرتمليك مي كندكه طرف مزبورمثل آن راازحيث مقداروجنس ووصف ردنمايدودرصورت تعذرردمثل قيمت يوم الردرابدهد.
ماده 649 - اگرمالي كه موضوع قرض است بعدازتسليم تلف ياناقص شود ازمال مقترض است .
ماده 650 - مقترض بايدمثل مالي راكه قرض كرده است ردكنداگرچه قيمتاترقي ياتنزل كرده باشد.
ماده 651 - اگربراي اداءقرض به وجه ملزمي اجلي معين شده باشدمقترض نمي تواندقبل ازانقضاءمدت طلب خودرامطالبه كند.
ماده 652 - درموقع مطالبه حاكم مطابق اوضاع واحوال براي مقترض مهلت يااقساطي قرارمي دهد.
ماده 653 - حذف شد.
قسمت چهارم - دروصايا و ارث
باب اول - دروصايا
فصل اول - دركليات
ماده 825 - وصيب بردوقسم است - تملكيي وعهدي .
ماده 826 - وصيت تمليكي عبارت است ازاينكه كسي عين يا منفعتي را از مال خودبراي زمان بعدازفوتش به ديگري مجاناتمليك كند.
وصيت عهدي عبارت است ازاينكه شخصي يك ياچندنفررابراي انجام امر يااموري ياتصرفات ديگري مامورمي نمايد.
وصيت كننده موصي ،كسي كه وصيت تمليكي به نفع اوشده است موصي له ، موردوصيت موصي به وكسي كه بموجب وصيت عهدي ولي برمورد ثلث يابرصغير قرارداده مي شودوصي ناميده مي شود.
ماده 827 - تمليك به موجب وصيت محقق نمي شودمگرباقبول موصي له پس ازفوت موصي .
ماده 828 - هرگاه موصي له غيرمحصورباشدمثل اينكه وصيت براي فقرايا امورعام المنفعه شودقبول شرط نيست .
ماده 829 - قبول موصي له قبل ازفوت موصي موثرنيست وموصي مي تواند ازوصيت خودرجوع كندحتي درصورتي كه موصي له موصي به راقبض كرده باشد.
ماده 830 - نسبت به موصي له ردياقبول وصيت بعدازفوت موصي معتبر است بنابراين اگرموصي له قبل ازفوت موصي وصيت راردكرده باشدبعدازفوت مي تواندآن راقبول كندواگربعدازفوت آن راقبول وموصي به راقبض كردديگر نمي تواندآن راردكندليكن اگرقبل ازفوت قبول كرده باشدبعدازفوت قبول ثانوي لازم نيست .
ماده 831 - اگرموصي له صغيريامجنون باشدردياقبول وصيت باولي خواهد بود.
ماده 832 - موصي له مي تواندوصيت رانسبت به قسمتي ازموصي به قبول كند دراين صورت وصيت نسبت به قسمتي كه قبول شده صحيح ونسبت به قسمت ديگر باطل مي شود.
ماده 833 - ورثه موصي نمي توانددرموصي به تصرف كندمادام كه موصي له رد ياقبول خودرابه آنهااعلام نكرده است .
اگرتاخيراين اعلام موجب تضررورثه باشدحاكم موصي له رامجبورمي كند كه تصميم خودرامعين نمايد.
ماده 834 - دروصيت عهدي قبول شرط نيست ليكن وصي مي تواندمادام كه موصي زنده است وصايت راردكندواگرقبل ازفوت موصي ردنكردبعدازآن حق رد ندارداگرچه جاهل بروصايت بوده باشد.
فصل دوم - درموصي
ماده 835 - موصي بايدنسبت به موردوصيت جائزالتصرف باشد.
ماده 836 - هرگاه كسي به قصدخودكشي خودرامجروح يامسموم كنديااعمال ازاين قبيل كه موجب هلاكت است مرتكب گرددوپس ازآن وصيت نمايدآن وصيت درصورت هلاكت باطل است وهرگاه اتفاقامنتهي به فوت نشدوصيت نافذ خواهدبود.
ماده 837 - اگركسي بموجب وصيت يك ياچندنفرازورثه خودراازارث محروم كندوصيت مزبورنافذنيست .
ماده 838 - موصي مي تواندازوصيت خودرجوع كند.
ماده 839 - اگرموصي ثانياوصيتي برخلاف وصيت اول نمايدوصيت دوم صحيح است .
فصل سوم - درموصي به
ماده 840 - وصيت به مصرف مال درامرغيرمشروع باطل است .
ماده 841 - موصي به بايدملك موصي باشدووصيت به مال غيرولوبااجازه مالك باطل است .
ماده 842 - ممكن است مالي راكه هنوزموجودنشده است وصيت نمود.
ماده 843 - وصيت به زياده برثلث تركه نافذنيست مگربه اجازه وراث واگربعض ازورثه اجازه كندفقط نسبت به سهم اونافذاست .
ماده 844 - هرگاه موصي به مال معيني باشدآن مال تقويم مي شوداگرقيمت آن بيش ازثلث تركه باشدمازادمال ورثه است مگراينكه اجازه ازثلث كند.
ماده 845 - ميزان ثلث به اعتباردارائي موصي درحين وفات معين مي شود نه به اعتباردارائي ازدرحين وصيت .
ماده 846 - هرگاه موصي به منافع ملكي باشددائمايادرمدت معين بطريق ذيل ازثلث اخراج مي شود -
بدواعين ملك بامنافع آن تقويم مي شودسپس ملك مزبورباملاحظه مسلوب المنفعه بودن درمدت وصيت تقويم شده تفاوت بين دوقيمت ازثلث حساب مي شود.
اگرموصي به منافع دائمي ملك بوده وبدين جهت عين ملك قيمتي نداشته باشدقيمت ملك باملاحظه منافع ازثلث محسوب مي شود.
ماده 847 - اگرموصي به كلي باشدتعيين فردباورثه است مگراينكه در وصيت طورديگرمقررشده باشد.
ماده 848 - اگرموصي به جزءمشاع تركه باشدمثل ربع ياثلث موصي له با ورثه درهمان مقدارازتركه مشاعاشريك خواهدبود.
ماده 849 - اگرموصي زياده برثلث به ترتيب معيني وصيت به اموري كرده باشدورثه زياده برثلث رااجازه نكنندبه همان ترتيبي كه وصيت كرده است از تركه خارج مي شودتاميزان ثلث وزايدبرثلث باطل خواهدشدواگروصيت به تمام يك دفعه باشدزياده ازهمه كسرمي شود.
فصل چهارم - درموصي له
ماده 850 - موصي له بايدموجودباشدوبتواندمالك چيزي بشودكه براي اووصيت شده است .
ماده 851 - وصيت براي حمل صحيح است ليكن تملك اومنوط است براينكه زنده متولدشود.
ماده 852 - اگرحمل درنتيجه جرمي سقط شودموصي به ،به ورثه اومي رسدمگر اينكه موصي طورديگري مقررداشته باشد.
فصل پنجم - دروصي
ماده 854 - موصي مي توانديك ياچندنفروصي معين نمايد،درصورت تعداد اوصياءبايدمجتمعاعمل به وصيت كنندمگردصورت تصريح به استقلال هريك .
ماده 855 - موصي مي تواندچندنفررابنحوترتيب وصي معين كندبه اين طريق كه اگراولي فوت كرددومي وصي باشدواگردومي فوت كردسومي باشدوهكذا.
ماده 856 - صغيررامي توان به اتفاق يك نفركبيروصي قرارداددراين صورت اجراءوصاياباكبيرخواهدبودتاموقع بلوغ ورشدصغير.
ماده 857 - موصي مي توانديك نفررابراي نظارت درعمليات وصي معين نمايد.
حدوداختيارات ناظربه طريقي خواهدبودكه موصي مقررداشته است يا ازقرائن معلوم شود.
ماده 858 - وصي نسبت به اموالي كه برحسب وصيت دريداومي باشدحكم امين راداردوضامن نمي شودمگردرصورت تعدي ياتفريط .
ماده 859 - وصي بايدبرطبق وصاياي موصي رفتاركندوالاضامن ومنعزل است .
ماده 860 - غيرازجدپدروجدپدري كس ديگرحق نداردبرصغيروصي معين كند
باب دوم - درارث
فصل اول - درموجبات ارث وطبقات مختلفه وراث
ماده 861 - موجب ارث دوامراست - نسب وسبب
ماده 862 - اشخاصي كه بموجب نسب ارث مي برندسه طبقه اند -
1)پدرومادرواولادواولاداولاد
2)اجدادوبرادروخواهرواولادآنها.
3)اعمام وعمات واخوال وخالات واولادآنها.
ماده 863 - وارثين طبقه بعدوقتي ارث مي برندكه ازوارثين طبقه قبل كسي نباشد.
ماده 864 - ازجمله اشخاصي كه بموجب سبب ارث مي برندهريك اززوجين است كه درحين فوت ديگري زنده باشد.
ماده 865 - اگردرشخص واحدموجبات متعدده ارث جمع شودبه جهت تمام آن موجبات ارث مي بردمگراينكه بعضي ازآنهامانع ديگري باشدكه دراين صورت فقط ازجهت عنوان مانع مي برد.
ماده 866 - درصورت نبودن وارث امرتركه متوفي راجع به حاكم است .
فصل دوم - درتحقق ارث
ماده 867 - ارث بموت حقيقي يابه موت فرضي مورث تحقق پيدامي كند.
ماده 868 - مالكيت ورثه نسبت به تركه متوفي مستقرنمي شودمگرپس از اداءحقوق وديوني كه به تركه ميت تعلق گرفته .
ماده 869 - حقوق وديوني كه به تركه ميت تعلق مي گيردوبايدقبل ازتقسيم آن اداءشودازقرارذيل است -
1)قيمت كفن ميت وحقوقي كه متعلق به اعيان تركه مثل عيني كه متعلق رهن است .
2)ديون وواجبات مالي متوفي .
3)وصاياي ميت تاثلث تركه بدون اجازه ورثه وزياده برثلث بااجازه آنها.
ماده 870 - حقوق مزبوره درماده قبل بايدبه ترتيبي كه درماده مزبور مقرراست تاديه شودومابقي اگرباشدبين وراث تقسيم گردد.
ماده 871 - هرگاه ورثه نسبت به اعيان تركه معاملاتي نمايندمادام كه ديون متوفي تاديه نشده است معاملات مزبوره نافذنبوده وديان مي توانند آن رابرهم زنند.
ماده 872 - اموال غايب مفقودالاثرتقسيم نمي شودمگربعدازثبوت فوت اوياانقضاءمدتي كه عادتاچنين شخصي زنده نمي ماند.
ماده 873 - اگرتاريخ فوت اشخاصي كه ازيكديگرارث مي برندمجهول و تقدم وتاخرهيچيك معلوم نباشداشخاص مزبورازيكديگرارث نمي برندمگر آنكه موت به سبب غرق ياهدم واقع شودكه دراين صورت ازيكديگرارث مي برند.
ماده 874 - اگراشخاصي كه بين آنهاتوارث باشدبميرندوتاريخ فوت يكي ازآنهامعلوم وديگري ازحيث تقدم وتاخرمجهول باشدفقط آنكه تاريخ فوتش مجهول است ازآن ديگري ارث مي برد.
فصل سوم - درشرايط وجمله ازموانع ارث
ماده 875 - شرط وراثت زنده بودن درحين فوت مورث است واگرحملي باشددرصورتي ارث مي بردكه نطفه اوحين الموت منعقدبوده وزنده هم متولد شوداگرچه فوراپس ازتولدبميرد.
ماده 876 - باشك درحيوه حين ولادت حكم وراثت نمي شود.
ماده 877 - درصورت اختلاف درزمان انعقادنطفه امارات قانوني كه براي اثبات نسب مقرراست رعايت خواهدشد.
ماده 878 - هرگاه درحين موت مورث حملي باشدكه اگرقابل وراثت متولد شودمانع ازارث تمام يابعضي ازوراث ديگرمي گرددتقسيم ارث بعمل نمي آيد تاحال اومعلوم شودواگرحمل مانع ازارث هيچيك ازسايروراث نباشدوآنها بخواهندتركه راتقسيم كنندبايدبراي حمل حصه اي كه مساوي حصه دوپسرازهمان طبقه باشدكنارگذارندوحصه هريك ازوراث مراعااست تاحال حال حمل معلوم شود.
ماده 879 - اگربين وراث غايب مفقودالاثري باشدسهم اوكنارگذارده مي شودتاحال اومعلوم شوددرصورتي كه محقق گرددقبل ازمورث مرده است حصه او به سايروراث برمي گرددوالابخوداويابه ورثه اومي رسد.
ماده 880 - قتل ازموانع ارث است بنابراين كسي كه مورث خودراعمدا بكشدازارث اوممنوع مي شوداعم ازاينكه قتل بالمباشره باشديابالتسبيب ومنفرداباشديابه شركت ديگري .
ماده 881 - درصورتي كه قتل عمدي مورث به حكم قانون يابراي دفاع باشد مفادماده فوق مجري نخواهدبود.( اصلاحی مطابق قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب 1370)
ماده 881 - كافرازمسلم ارث نمي بردواگردربين ورثه متوفاي كافرمسلم باشدوراث كافرارث نمي برنداگرچه ازلحاظ طبقه ودرجه مقدم برمسلم باشند.( اصلاحی مطابق قانون اصلاح موادی از قانون مدنی مصوب 1370)
ماده 882 - بعدازلعان زن وشوهري ازيكديگرارث نمي برندوهمچنين فرزندي كه به سبب انكاراولعان واقع شده ازپدروپدرازاوارث نمي بردليكن فرزندمزبورازمادروخويشان مادري خودوهمچنين مادروخويشان مادري ازاو ارث مي برند.
ماده 883 - هرگاه پدربعدازلعان رجوع كندپسرازاوارث مي بردليكن از ارحام پدروهمچنين پدروارحام پدري ازپسرارث نمي برند.
ماده 884 - ولدالزناازپدرومادرواقوام آنان ارث نمي بردليكن اگر حرمت رابطه كه طفل ثمره آنست نسبت به يكي ازابوين ثابت ونسبت به ديگري به واسطه اكراه ياشبهه زنانباشدطفل فقط ازاين طرف واقوام اوارث مي برد وبالعكس .
ماده 885 - اولادواقوام وكساني كه به موجب ماده 880ازارث ممنوع مي شوندمحروم ازارث نمي باشندبنابراين اولادكسي كه پدرخودراكشته باشد ازجدمقتول خودارث مي برداگروارث نزديكتري باعث حرمان آنان نشود.
ماده 886 - حجب حالت وارثي است كه به واسطه بودن ارث ديگرازبردن ارث كلاياجزئامحروم مي شود.
ماده 887 - حجب بردوقسم است -
قسم اول آن است كه وارث ازاصل ارث محروم مي گرددمثل برادرزاده كه بواسطه بودن برادرياخواهرمتوفي ازارث محروم مي شوديابرادراني كه با بودن برادرابويني ازارث محروم مي گردند.
قسم دوم آن است كه فرض وارث ازحداعلي بحدادني نازل مي گرددمثل تنزل حصه شوهرازنصف به ربع درصورتي كه براي زوجه اولادباشدوهمچنين تنزل حصه زن ازربع به ثمن درصورتي كه براي زوج اواولادباشد.
ماده 888 - ضابطه حجب ازاصل ارث رعايت اقربيت به ميت است بنابر اين هرطبقه ازوراث طبقه بعدراازارث محروم مي نمايندمگردرموردماده 936 وموردي كه وارث دورتربتواندبه سمت قائم مقامي ارث ببردكه دراين صورت هردوارث مي برند.
ماده 889 - دربين وراث طبقه اولي اگربراي ميت اولادي نباشداولاداولاد اوهرقدركه پائين بروندقائم مقام پدريامادرخودبوده وباهريك ازابوين متوفي كه زنده باشدارث مي برندولي دربين اولاداقرب به ميت ابعدراازارث محروم مي نمايد.
ماده 890 - دربين وراث طبقه دوم اگربراي متوفي برادرياخواهرنباشد اولاداخوه هرقدركه پائين بروندقائم مقام پدريامادرخودبوده باهريك از اجدادمتوفي كه زنده باشدارث مي برندليكن دربين اجداديااولاداخوه اقرب به متوفي ابعدراازارث محروم مي كند.مفاداين ماده درموردوارث طبقه سوم نيزمجري مي باشد.
ماده 891 - وراث ذيل ازحاجب ارث ندارد -
پدر،مادر،پسر،دختر،زوج وزوجه
ماده 892 - حجب ازبعض فرض درمواردذيل است -
الف - وقتي كه براي ميت اولاديااولاداولادباشددراين صورت ابوين ميت ازبردن بيش ازيك ثلث محروم مي شوندمگردرموردماده 908و909كه ممكن است هريك ازابوين تعنوان قرابت ياردبيش ازيك سدس ببردوهمچنين زوج ازبرون بيش ازيك ربع وزوجه ازبردن بيش ازيك ثمن محروم مي شود.
ب - وقتي كه براي ميت چندبرادروخواهرباشددراين صورت مادرميت ازبردن بيش ازيك سدس محروم مي شودمشروط براينكه -
اولا - لااقل دوبرادريايك برادربادوخواهرياچهارخواهرباشند.
ثانيا - پدرآنهازنده باشد.
ثالثا - ازارث ممنوع نباشدمگربه سبب قتل .
رابعا - ابويني ياابي تنهاباشند.
فصل پنجم - درفرض وصاحبان فرض
ماده 893 - وراث بعضي به فرض بعضي ازقرابت وبعضي گاه به فرض وگاهي به قرابت ارث مي برند.
ماده 894 - صاحبان فرض اشخاصي هستندكه سهم آنان ازتركه معين است و صاحبان قرابت كساني هستندكه سهم آنهامعين نيست .
ماده 895 - سهام معينه كه فرض ناميده مي شودعبارت است ازنصف ،ربع ثمن ،دوثلث ،ثلث وسدس تركه .
ماده 896 - اشخاصي كه به فرض ارث مي برندعبارتندازمادروزوج وزوجه .
ماده 897 - اشخاصي كه گاه به فرض وگاهي به قرابت ارث مي برندعبارتند ازپدر،دختر،ودخترها،خواهروخواهرهاي ابي ياابويني وكلاله امي .
ماده 898 - وراث ديگربه غيرازمذكورين دردوماده فوق فقط به قرابت ارث مي برند.
ماده 899 - فرض سه وراث نصف تركه است -
1)شوهردرصورت نبودن اولادبراي متوفاءاگرچه ازشوهرديگرباشد.
2)دختراگرفرزندمنحصرباشد.
3)دخترابويني ياابي تنهادرصورتي كه منحصربه فردباشد.
ماده 900 - فرض دووارث ربع تركه است -
ا)شوهردرصورت فوت زن باداشتن اولاد.
2)زوجه يازوجه هادرصورت فوت شوهربدون اولاد.
ماده 901 - ثمن ،فريضه زوجه يازوجه هااست درصورت فوت شوهرباداشتن اولاد.
ماده 902 - فرض دووارث دوثلث تركه است -
1)دودختروبيشتردرصورت نبودن اولادذكور.
2)دوخواهروبيشترابويني ياابي تنهابانبودن برادر.
ماده 903 - فرض دووارث تركه است .
1)مادرمتوفي درصورتي كه ميت اولادواخواه نداشته باشد.
2)كلاله امي درصورتي كه بيش ازيكي باشد.
ماده 904 - فرض سه وارث سدس تركه است -
پدرومادروكلاله امي اگرتنهاباشد.
ماده 905 - ازتركه ميت هرصاحب فرض حصه خودرامي بردوبقيه به صاحبان قرابت مي رسدواگرصاحب قرابتي درآن طبقه مساوي باصاحب فرض دردرجه نباشدباقي به صاحب فرض ردمي شودمگردرموردزوج وزوجه كه به آنهاردنمي شود ليكن اگربراي متوفي وارثي بغيراززوج نباشدزائدازفريضه به اوردمي شود.
فصل ششم - درسهم الارث طبقات مختلفه وراث
مبحث اول - درسهم الارث طبقه اولي
ماده 906 - اگربراي متوفي اولاديااولاداولادازهردرجه كه باشندموجود نباشدهريك ازابوين درصورت انفرادتمام ارث رامي بردواگرپدرومادر ميت هردوزنده باشندمادريك ثلث وپدردوثلث مي بردليكن اگرمادرحاجب داشته باشدسدس ازتركه متعلق به مادروبقيه مال پدراست .
ماده 907 - اگرمتوفي ابوين نداشته ويك ياچندنفراولادداشته باشد تركه بطريق ذيل تقسيم مي شود -
اگرفرزندمنحصربه يكي باشدخواه پسرخواه دخترتمام تركه به اومي رسد.
اگراولادمتعددباشندولي تمام پسرياتمام دختر،تركه بين آنها بالسويه تقسيم مي شود.
اگراولادمتعددباشندوبعضي ازآنهاپسروبعضي دختر،پسردوبرابردختر مي برد.
ماده 908 - هرگاه پدريامادرمتوفي ياهردوابوين اوموجودباشندبايك دخترفرض هريك ازپدرومادرسدس تركه وفرض دخترنصف آن خواهدبودومابقي بايدبين تمام وراث به نسبت فرض آنهاتقسيم شودمگراينكه مادرحاجب داشته باشدكه دراين صورت مادرازمابقي چيزي نمي برد.
ماده 909 - هرگاه پدريامادرمتوفي ياهردوابوين اوموجودباشندباچند دخترفرض تمام دخترهادوثلث تركه خواهدبودكه بالسويه بين آنهاتقسيم مي شودوفرض هريك ازپدرومادريك سدس ومابقي اگرباشدبين تمام ورثه به نسبت فرض آنهاتقسيم مي شودمگراينكه مادرحاجب داشته باشددراين صورت مادرازباقي چيزي نمي برد.
ماده 910 - هرگاه ميت اولادداشته باشدگرچه يك نفر،اولاداولاداوارث نمي برد.
ماده 911 - هرگاه ميت اولادبلاواسطه نداشته باشداولاداولاداوقائم مقام اولادبوده وبدين طريق جزوراث طبقه اول محسوب وباهريك ازابوين كه زنده باشدارث مي برند.
تقسيم ارث بين اولاداولادبرحسب نسل بعمل مي آيديعني هرنسل حصه كسي رامي بردكه به توسط اوبه ميت مي رسدبنابراين اولادپسردوبرابراولاددختر مي برند.
درتقسيم بين افراديك نسل پسردوبرابردخترمي برد.
ماده 912 - اولاداولادتاهرچه كه پائين بروندبطريق مذكوردرماده فوق ارث مي برندبارعايت اينكه اقرب به ميت ابعدرامحروم مي كند.
ماده 913 - درتمام صورمذكوره دراين مبحث هريك اززوجين كه زنده باشد فرض خودرامي بردواين فرض عبارت است ازنصف تركه براي زوج وربع آن براي زوجه درصورتي كه ميت اولاديااولاداولادنداشته باشدوازربع تركه براي زوج وثمن آن براي زوجه درصورتي كه ميت اولاديااولاداولادداشته باشدومابقي تركه برطبق مقررات موادقبل مابين سايروراث تقسيم مي شود.
ماده 914 - اگربواسطه بودن چندين نفرصاحبان فرض تركه ميت كفايت نصيب تمام آنهارانكندنقص بربنت وبنتين واردمي شودواگرپس ازموضوع كردن نصيب صاحبان فرض زيادتي باشدووارثي نباشدكه زياده رابعنوان قرابت ببرداين زياده بين صاحبان فرض برطبق مقررات موادفوق تقسيم مي شود ليكن زوج وزوجه مطلقاومادراگرحاجب داشته باشداززيادي چيزي نمي برد.
ماده 915 - انگشتري كه مست معمولااستعمال مي كرده وهمچنين قران و رختهاي شخصي وشمشيراوبه پسربزرگ اومي رسدبدن اينكه ازحصه اوازاين حيث چيزي كسرشودمشروط براينكه تركه ميت منحصربه اين اموال نباشد.
مبحث دوم - درسهم الارث طبقه دوم
ماده 916 - هرگاه براي ميت وارث طبقه اولي نباشدتركه اوبه وارث طبقه ثانيه مي رسد.
ماده 917 - هريك ازوراث طبقه دوم اگرتنهاباشدتمام ارث رامي بردو اگرمتعددباشندتركه بين آنهابرطبق موادذيل تقسيم مي شود.
ماده 918 - اگرميت اخوه ابويني داشته باشداخوه ابي ارث نمي برنددر صورت نبودن اخوه ابويني اخوه ابي حصه ارث آنهارامي برند.
اخوه ابويني واخوه ابي هيچكدام اخوه امي راازارث محروم نمي كنند.
ماده 919 - اگروارث ميت چندبرادرابويني ياچندبرادرابي ياچند خواهرابويني وچندخواهرابي داشته باشدتركه بين آنهابالسويه تقسيم مي شود
ماده 920 - اگروارث ميت چندبرادروخواهرابويني ياچندبرادوخواهر ابي باشندحصه ذكوردوبرابراناث خواهدبود.
ماده 921 - اگروراث چندبرادرامي ياچندخواهرامي ياچندبرادرو خواهرامي باشندتركه بين آنهابالسويه تقسيم مي شود.
ماده 922 - هرگاه اخوه ابويني واخوه امي باهم باشندتقسيم بطريق ذيل مي شود -
اگربرادرياخواهرامي يكي باشدسدس تركه رامي بردوبقيه مال اخوه ابويني ياابي است كه بطريق مذكوردرفوق تقسيم مي نمايد.
اگركلاله امي متعددباشدثلث تركه به آنهاتعلق گرفته وبين خود بالسويه تقسيم مي كنندوبقيه مال اخوه ابويني ياابي است كه مطابق مقررات مذكوردرفوق تقسيم مي نمايند.
ماده 923 - هرگاه ورثه اجدادياجدات باشدتركه بطريق ذيل تقسيم مي شود
اگرجدياجده تنهاباشداعم ازابي ياامي تمام تركه به اوتعلق مي گيرد.
اگراجدادوجدات متعددباشنددرصورتي كه ابي باشندذكوردوبرابر اناث مي بردواگرهمه امي باشندبين آنهابالسويه تقسيم مي گردد.
اگرجدياجده ابي وجدياجده امي باهم باشندثلث تركه به جدياجده امي مي رسدودرصورت تعداداجدادامي آن ثلث بين آنهابالسويه تقسيم مي شودودو ثلث دوبرابرحصه اناث خواهدبود.
ماده 924 - هرگاه ميت اجدادوكلاله باهم داشته باشددوثلث تركه به وراثي مي رسدكه ازطرف پدرقرابت دارندودرتقسيم كن حصه ذكوردوبرابر اناث خواهدبودويك ثلث به وراثي مي رسدكه ازطرف مادرقرابت دارندوبين خودبالسويه تقسيم مي نمايندليكن اگرخويش مادري فقط يك برادريايك خواهرامي باشدفقط سدس تركه به اوتعلق خواهدگرفت .
ماده 925 - درتمام صورمذكوره درموادفوق اگربراي ميت نه برادرباشدو نه خواهراولاداخوه قائم مقام آنهاشده وبااجدادارث مي برنددراين صورت تقسيم ارث نسبت به اولاداخوه برحسب نسل بعمل مي آيديعني هرنسل حصه كسي را مي بردكه بواسطه اوبه ميت مي رسدبنابراين اولااخوه ابويني ياابي حصه اخوه ابويني ياابي تنهاواولادكلاله امي حصه كلاله امي رامي برند.
ماده 926 - درصورت اجتماع كلاله ابويني وابي وامي كلاله ابي ارث نمي برد.
ماده 927 - درتمام موادمذكوردراين مبحث هريك اززوجين كه باشدفرض خودراازاصل تركه مي بردواين فرض عبارت است ازنصف اصل تركه براي زوج و ربع آن براي زوجه .
متقربين به مادرهم اعم ازاجدادياكلاله فرض خودراازاصل تركه مي برند
هرگاه بواسطه ورودزوج يازوجه نقصي موجودگرددنقص بركلاله ابويني ياابي يابراجدادابي واردمي شود.
مبحث سوم - درسهم الارث وارث طبقه سوم
ماده 928 - هرگاه براي ميت وراث طبقه دوم نباشدتركه اوبه وراث طبقه سوم مي رسد.
ماده 929 - هريك ازوراث طبقه سوم اگرتنهاباشدتمام ارث رامي بردو اگرمتعددباشندتركه بين آنهابرطبق موادذيل تقسيم مي شود.
ماده 930 - اگرميت اعمام يااخوال ابويني داشته باشداعمام يااخوال ابي ارث نمي برنددرصورت نبودن اعمام يااخوال ابويني اعمام يااخوال ابي حصه آنهارامي برند.
ماده 931 - هرگاه وارث متوفي چندنفرعموياچندنفرعمه باشندتركه بين آنهابالسويه تقسيم مي شوددرصورتي كه همه آنهاابويني ياهمه ابي ياهمه امي باشند.
هرگاه عمووعمه باهم باشنددرصورتي كه همه امي باشندتركه رابالسويه تقسيم مي نمايندودرصورتي كه همه ابويني ياابي حصه ذكوردوبرابراناث خواهدبود.
ماده 932 - درصورتي كه اعمام امي واعمام ابويني ياابي باهم باشندعم يا عمه امي اگرتنهاباشدسدس تركه به اوتعلق مي گيردواگرمتعددباشندثلث تركه واين ثلث رامابين خودبالسويه تقسيم مي كنندوباقي تركه به اعمام ابويني ياابي مي رسدكه درتقسيم ذكوردوبرابراناث مي برد.
ماده 933 - هرگاه وراث متوفي چندنفردائي ياچندنفرخاله ياچندنفر دائي وچندنفرخاله باهم باشندتركه بين آنهابالسويه تقسيم خواه همه ابويني خواه همه ابي وخواه همه امي باشند.
ماده 934 - اگروراث ميت دائي وخاله ابي ياابويني يادائي وخاله امي باشندطرف امي اگريكي باشدسدس تركه رامي بردواگرمتعددباشندثلث آن را مي برندوبين خودبالسويه تقسيم مي كنندومابقي مال دائي وخاله هاي ابويني يا ابي است كه آنهاهم بين خودبالسويه تقسيم مي نمايند.
ماده 935 - اگربراي ميت يك ياچندنفراعمام يايك ياچندنفراخوال باشدثلث تركه به اخوال دوثلث آن به اعمام تعلق مي گيرد.
تقسيم ثلث بين اخوال بالسويه بعمل مي آيدليكن اگربين اخوال يك نفر امي باشدسدس حصه اخوال به اومي رسدواگرچندنفرامي باشندثلث آن حصه به آنهاداده مي شودودرصورت اخيرتقسيم بين آنهابالسويه بعمل مي آيد.
درتقسيم دوثلث بين اعمام حصه ذكوردوبرابراناث خواهدبودليكن اگر بين اعمام يكنفرامي باشدسدس حصه اعمام به اومي رسدواگرچندنفرامي باشند ثلث آن حصه به آنهامي رسدودرصورت اخيرآن ثلث رابالسويه تقسيم مي كنند.
درتقسيم پنج سدس ويادوثلث كه ازحصه اعمام باقي مي ماندبين اعمام ابويني ياابي حصه ذكوردوبرابراناث خواهدبود.
ماده 936 - باوجوداعمام يااخوال اولادآنهاارث نمي برندمگردرصورت انحصاروارث به يك عمومي ابويني بايك عموي ابي تنهاكه فقط دراين صورت پسرعموعموراازارث محروم مي كندليكن اگرباپسرعموي ابويني خال ياخاله باشديااعمام متعددباشندولوابي تنهاپسرعموارث نمي برد.
ماده 937 - هرگاه براي ميت نه اعمام باشدونه اخوال اولادآنهابجاي آنهاارث مي برندونصيب هرنسل نصيب كسي خواهدبودكه بواسطه اوبه ميت متصل مي شود.
ماده 938 - درتمام مواردمزبوره دراين مبحث هريك اززوجين كه باشد فرض خودراازاصل تركه مي بردواين فرض عبارت است ازنصف اصل تركه براي زوج وربع آن براي زوجه .
متقرب به مادرهم نصيب خودراازاصل تركه مي بردباقي تركه مال متقرب به پدراست واگرنقصي هم باشدبرمتقربين به پدرواردمي شود.
ماده 939 - درتمام مواردمذكوره دراين مبحث ودومبحث قبل اگروارث خنثي بوده وازجمله وراثي باشدكه ازذكورآنهادوبرابراناث مي برند سهم الارث اوبطريق ذيل معين مي شود -
اگرعلائم رجوليت غالب باشدسهم الارث يك پسرازطبقه خودواگرعلائم اناثيت غلبه داشته باشدسهم الارث يك دخترازطبقه خودرامي بردواگرهيچ يك ازعلائم غالب نباشدنصف مجموع سهم الارث يك پسرويك دخترازطبقه خود راخواهدبرد.
مبحث چهارم - درميراث زوج وزوجه
ماده 940 - زوجين كه زوجيت آنهادائمي بوده وممنوع ازارث نباشنداز يكديگرارث مي برند.
ماده 941 - سهم الارث زوج وزوجه ازتركه يگديگربطوري است كه درمواد 913 - 927و938ذكرشده است .
ماده 942 - درصورت تعددزوجات ربع ياثمن تركه كه تعلق به زوجه دارد بين همه آنان بالسويه تقسيم مي شود.
ماده 943 - اگرشوهرزن خودرابه طلاق رجعي مطلقه كندهريك ازآنهاكه قبل ازانقضاءعده بميردديگري ازاوارث مي بردليكن اگرفوت يكي ازآنهابعداز انقضاءعده بوده وياطلاق بائن باشدازيكديگرارث نمي برند.
ماده 944 - اگرشوهردرحال مرض زن خودراطلاق دهدودرظرف يك سال از تاريخ طلاق بهمان مرض بميردزوجه اوارث مي برداگرچه طلاق بائن باشدمشروط براينكه زن شوهرنكرده باشد.
ماده 945 - اگرمردي درحال مرض زني راعقدكندودرهمان مرض قبل ازدخول بميردزن ازاوارث نمي بردليكن اگربعدازدخول يابعدازصحت يافتن ازآن مرض بميردزن ازاوارث مي برد.
ماده 946 - زوج ازتمام اموال زوجه ارث مي بردليكن زوجه ازاموال ذيل -
1)ازاموال منقوله ازهرقبيل كه باشد.
2)ازابنيه واشجار.
ماده 947 - زوجه ازقيمت ابنيه واشجارارث مي بردونه ازعين آنهاو طريقه تقويم آن است كه ابنيه واشجاربافرض استحقاق بقاءدرزمين بدون اجرت تقويم مي گردد.
ماده 948 - هرگاه درموردماده قبل ازورثه ازاداءقيمت ابنيه واشجار امتناع كندزن مي تواندحق خودراازعين آنهااستيفاءنمايد.
ماده 949 - درصورت نبودن هيچ وارث ديگربغيراززوج يازوجه شوهرتمام تركه زن متوفات خودرامي بردليكن زن فقط نصيب خودراوبقيه تركه شوهردر حكم مال اشخاص بلاوارث وتابع ماده 866خواهدبود.
كتاب سوم - درمقررات مختلفه
ماده 950 - مثلي كه دراين قانون ذكرشده عبارت ازمالي است كه اشباه و نظائرآن نوعازيادوشايع باشدمانندحيوانات ونحوآن وقيمتي مقابل آن است معذالك تشخيص اين معني باعرف مي باشد.
ماده 951 - تعدي ،تجاوزنمودن ازحدوداذن يامتعارف است نسبت به مال ياحق ديگري .
ماده 952 - تفريط عبارت است ازترك عملي كه بموجب قرارداديا متعارف براي حفظ مال غيرلازم است .
ماده 953 - تقصيراعم است ازتفريط وتعدي .
ماده 954 - كليه عقودجائزه به موت احدطرفين منفسخ مي شودوهمچنين به سفه درمواردي كه رشدمعتبراست .
ماده 955 - مقررات اين قانون درموردكليه اموري كه قبل ازاين قانون واقع شده ،معتبراست .