بازگشت به فرمت معمولی



جلسه سي و يكم



این مطلب، برگرفته از سایت شورای نگهبان می باشد. تمام حقوق این مطلب از آن سایت شورای نگهبان می باشد. سایت حقوق صرفا جهت سهولت کار پژوهشگران از جهت امکان جستجو در محتوای سایت، در دسترس قرار دادن نسخه قابل چاپ هر نوشته، امکان ارسال هر مطلب به ایمیل و نیز امکان اظهارنظر بازدید کنندگان سایت، این مطلب را بازانتشار می دهد.



جلسه ساعت نه و بيست دقيقه شنبه دهم تيرماه 1368 هجري شمسي برابر با بيست و هفتم ذيقعده الحرام 1409 هجري قمري به رياست آيت الله مشكيني تشكيل شدو




فهرست مطالب :


اعلام رسميت جلسه و تلاوت آياتي از كلام الله مجيد….


دنباله بحث پيرامون گزارش شور دوم كميسيون اول

در خصوص رهبر و خبرگان رهبري………………………….

3- پايان جلسه و تاريخ تشكيل جلسه آينده………………..










1- اعلام رسميت جلسه وتلاوت آياتي از كلام الله مجيد

رئيس (علي مشكيني)- بسم الله الرحمن الرحيم. با حضور18 نفر جلسه رسمي است دستور جلسه را اعلام بفرمائيد.

منشي- بسم الله الرحمن الرحيم. دستور سي ويكمين جلسه عمومي شوراي بازنگري قانون اساسي صبح روز شنبه دهم تيرماه 1368 هجري شمسي مطابق با بيست وهفتم ذيقعده 1409 هجري قمري.

1- دنباله رسيدگي به گزارش شور دوم كميسيون اول در خصوص رهبر وخبرگان رهبري.

2- گزارش شور دوم كميسيون اول در خصوص مجمع تشخيص مصلحت.

رئيس- قرآن تلاوت بشود.

(حجه الاسلام عبداللّه نوري چند آيه از سوره نحل را به قرار زير تلاوت نمودند)

اللهم صل علي محمد وآل محمد

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

ان الله يأمر بالعدل والاحسان وايتائ ذي القربي وينهي عن الفحشاء المنكروالبغي يعظكم لعلكم تذكرون * واوفو بعهدالله اذاعاهدتم ولا تنقضوا اليمان بعد توكيدها وقد‌جعاتم الله عليكم كفيلا ان الله يعلم ما تفعلون * ولا تكونوا كالتي نقضت غزلها من بعد قوه انكاثاً تتخذون ايمانكم دخلا بينكم ان تكون امه هي اربي من امه انما يبلوكم‌الله به‌وليبينن لكم يوم القيمه ما كنتم فيه تختلفون * ولو شاءالله لجعلكم امه‌ واحده ولكن يضل من يشاء ويهدي من يشاء ولتسئلن عما كنتم تعلمون * صدق الله العلي العظيم

«آيه 90 تا 93 سوره نحل»

2-دنباله بحث پيرامون گزارش شور دوم كميسيون اول در خصوص رهبر وخبرگان رهبري

رئيس- دستور جلسه را شروع كنيد.

منشي(يزدي) - دنباله بحث اصل يكصدوهفتم بود وپيشنهادهاي مكتوب،‌چون مشخص نيست كه پيشنهاد‌ دهندگان چه مقداري منظورشان تأمين شده يا نه؟ خود آقايان اگر مانده است پيشنهادها بفرمايند واگر نه كه پيشنهادهاي خطي را كه به بعد‌ رسيده مطرح كنيم. در پيشنهادهاي كتبي آقاياني كه پيشنهاد دارند بفرمايند.

نايب رئيس(هاشمي)- اگر كسي نبود پيشنهادهاي خطي را مطرح مي كنيم. آقاي آذري بفرمائيد.

آذري قمي- بعد از اين كلمه خبرگان من گفته ام كلمه «رهبري» اضافه بشود.

نايب رئيس(هاشمي)- آقاي مؤمن توضيح بدهند كه اصلا اسم اين مجلس چيست؟

مؤمن- «خبرگان رهبري» است.

آذري قمي- مطلب بعد من اين است كه بعد از كلمه« تشخيص دهند اورا به رهبري انتخاب مي كنند»‌ خوب اين هم درست شده است. اورا به عنوان رهبري يك اصلاح لفظي بود كه مراعات شده است. «درغير اين صورت يكي از آنان را به عنوان رهبر انتخاب ومعرفي مي كنند» اينجا من پيشنهاد كرده ام كه «ودرصورت تساوي به قيد قرعه رهبر را انتخاب نمايند». چون فرض اين است كه ترجيح بلا مرجح است وفرض كرديم كه اينها با همديگر مساوي هستند خوب اين را گفته با قرعه بشود كه ديگر اعمال نظري، غرضي، چيزي، توهمش نشود. آنوقت يك موردي هم در خود كميسيون صحبت شد كه آنرا بنا‌ بود رعايت بكنند نكرده اند، آن هم در صورتيكه آن رأي لازم را نياورده اند اينرا با قرعه انتخاب بكنند. پيشنهاد من فعلا درصورت تساوي بوده است.

نايب رئيس(هاشمي)- تساوي راگفتيد قرعه اما اگر رأي نياوردند پيشنهاد مشخصي نداريد مي گوئيد چكار كنيم؟

آذري قمي- آنجا هم مي گوئيم با قرعه.

نايب رئيس(هاشمي)- خيلي خوب آنجا هم مي گوئيد با قرعه. آقاي يزدي مخالفند بفرمائيد.

محمد يزدي- بسم الله الرحمن الرحيم. صورتي كه جناب آقاي آذري قمي تصور فرمودند امكان دارد‌پيش بيايد ولي خيلي اين صورت كم ميشود كه از هر جهت در بين تعداد فقهايي كه حضور دارند اين جهاتي‌كه‌اينجا ذكر شده است كه‌ اعلم به احكام وموضوعات فقهي يا مسائل سياسي اجتماعي، مقبوليت عامه واجد برجستگي‌ خاص وامثال چيزهايي كه مي‌‌تواند مرجع باشد نمي‌گويم چنين صورتي محال است پيش بيايد ولي‌اين‌واقعا‌ًنادر است در حدي كه مي‌شود گفت النادر‌كالمعدوم چون اينجور‌است ذكر اين صورت در قانون اساسي تصور اينكه مسأله تعيين رهبر با‌قيد قرعه تعيين ميشود در اذهان كساني كه مي‌خوانند يا‌مي‌شنوند به وجود مي‌آورد بدون توجه به اينكه اين مورد، مورد خيلي نادر وخاص هست اين موجب يك مقدار ضعف قانون اساسي خواهد بود. اگر واقعاً چنين حالتي پيش آمد كه من خيلي بعيد مي‌دانم واقعاً چنين حالتي پيش بيايد آن موقع در عمل از اختيار آنها خارج نشده كه راه حلي را مطرح مي‌كنند، با همين راه حل هم عمل مي‌كنند بدون اينكه در قانون اساسي ذكر بشود. يعني فرض بفرمائيد خبرگان همه‌شان برسند به جايي كه مجموع اينها طرفين بحث را‌در مجموع صفات علي‌السويه بدانند وهيچ نوع رجحاني در ذهن هيچكدامشان نيايد يعني در اكثريت افراد به‌هيچوجه نشود اين حالت را پيش آورد خوب در آنجا به هر حال راه حلي راخودشان مطرح مي‌كنند وحل مي‌كنند اما آوردنش در قانون اساسي من به ذهنم مي‌آيد كار درستي نباشد، فقط بدليل نادر بودن فرض. خيلي نادر است، نادر درحقيقت كالمعدوم از اين جهت من مخالفم.

نايب رئيس(هاشمي)- موافق كيست؟ خوب كسي موافق نيست. من يك نكته‌اي راخدمتتان بگويم كه اين نگراني كه شما داريد منهم داشتم كه مانرسيم به جايي پس چه بكنيم؟ بعد توجه كردم چون درحاي ديگري پيش‌بيني شده كه از مجمع تشخيص مصلحت يك گروهي به صورت شورا وظايف رهبري را اداره مي‌كنند. خوب تا اين مدتي كه نرسيده‌اند به كسي آنها هستند يعني حداكثر اين است كه ما شورايي ميخواستيم بگوئيم، يك شورايي وجود دارد، مملكت ما بي‌صاحب نيست‌، بالاخره هم اينها مي‌نشينند در ظرف6 ماه، يكسال،5سال هر چه، تا نشده حالا فرض كنيم شورايي شده. شما آن مشكل قرعه را نداريد، خوب است اصلا رأي نگيريم سر اين مسأله.

منشي(يزدي)- در اين اصل 107 پيشنهاد ديگري نيست چون بعدش اصل يكصدوهشتم است.

نايب رئيس(هاشمي)- آقاي خوئينها يك پيشنهادي براي صدر اصل دارند كه ممكن است خيلي از پينهادهاي جزئي خطي كه داشتيم در اين گنجانده باشند واگر اين تصويب شد خيلي پيشنهادهاي ديگر حذف ميشود. آقايان اصل خدمتشان هست عبارت را ميخوانيم ببينيد ايشان مي‌گويند صدر اصل اينجوري بشود«پس از مرجع عاليقدر تقليد ورهبر انقلاب اسلامي حضرت آيت الله العظمي امام خميني قدس سره الشريف كه از طرف قاطع اكثريت مردم به مرجعيت ورهبري پذيرفته شدند تعيين رهبر به عنوان خبرگان منتخب مردم است وخبرگان رهبري دربارة تا آخر…»

منشي(محمد يزدي)- پيشنهاد خوبي است.

محمد امامي كاشاني- يك اشكالي بعضي آقايان كردند به پيشنهاد آقاي خوئيني‌ها اشكالشان اين بود كه اين جنبه تاريخي دارد. من يك پيشنهاد دارم كه جنبه تاريخي نداشته باشد كه خلاصه‌اش اين بود كه‌رهبري…

منشي- اجازه بدهيد. بخوانيم:

«در صورتيكه اكثريت قاطع مردم اورا به رهبري شناخته باشند ومصداق واقعي آن فقط رهبر كبير انقلاب اسلامي آيت‌الله‌العظمي امام خميني قدس‌سره‌الشريف است تا آخر…»

نايب رئيس- هردو مضمونتان يكي است اتفاقاً نقطه قوت پيشنهاد آقاي خوئينيها اين است كه اين قضيه

را برده‌اند درتاريخي يعني ما يك قطعه تاريخي را آورده‌ايم. براي ماحالا كه عملي نيست ديگر، مصداق هم نمي‌خواهيم داشته باشد. بنابراين نقطه قوت همين بود ونظر شما راهم از لحاظ محتوي كاملاً تأمين كرده.

موسوي خوئينيها- معذرت مي‌خواهيم كه در همين پيشنهاد چيز ديگري هم فرستاديم واضافه شد كه رهبر كبير وبنيانگذار انقلاب اسلامي.

نايب رئيس(هاشمي)- خيلي خوب آنها را اضافه مي‌كنيم.

منشي(محمد يزدي)- اجازه دهيد عبارتي را كه آورده‌اند وامضاء كرده‌اند اين است. «رهبر انقلاب اسلامي‌» به عبارت «رهبر كبير بنيانگذار انقلاب جهاني اسلام».

مهدي كروبي- ده، پانزده ‌نفر ‌هم اينجا را امضاء كرده‌اند.

حسن ابراهيم حبيبي- من خودم اينرا امضاء كرده‌ام منتها به‌نظر ميرسد كه اگر به اين ترتيب باشد مايكي حقي راكه مردم ما‌وجمهوري اسلامي داشتند اين را يك مقداري ضايع مي‌كنيم. اگر كه به اين ترتيب باشد رهبر كبير انقلاب جهاني اسلام يا رهبر كبير انقلاب اسلامي درجهان وبنيانگذار جمهوري اسلامي ايران اين عنواني كه دربين مردم جا افتاده، ديروز هم جناب آقاي هاشمي درخطبه نماز جمعه فرمودند وبه هرحال مردم ايران هم يك حقي دارند ديگر كه اين حق را كلا يك مرتبه دراينجا دراين عنوان نياوريم، هم آن نظر تأمين است هم اينكه اين دو عنوان آمده است.

منشي(محمد يزدي)- يعني بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران در اين عبارت مغفول عنه واقع شده.

نايب رئيس(هاشمي)- بنيانگذار را درمورد جمهوري اسلامي بگوئيم «رهبر كبير» را درمورد انقلاب جهاني بگوئيم.

موسوي خوئيني‌ها- آن جامع ‌تر است.

عبدالله نوري- آن‌كه بحث ما است رابطه با‌انقلاب اسلامي درسراسر جهان مي‌خواهيم بگوئيم امام بنيانگذار آن است. نه اينكه فقط يك رهبر تاريخي، در يك مقطعي بوده، آن‌كه جناب حبيبي ميفرمايند ديگر اين را شامل نميشود.

نايب رئيس- نه‌نميشود ما ‌مي‌خواهيم بگوئيم بنيانگذار جمهوري اسلامي امام هستند رهبري انقلاب جهاني حالا قبلا هم افرادي در تاريخ بوده‌اند ومي‌گفتند ودر بعد جهاني هم تحقق پيدا نكرده ولي ما مي‌گوئيم رهبرانقلاب جهاني ايشان هستند اما بنيانگذار بگوئيم ممكن است از لحاظ تاريخي هم قطعي نباشد. اين تعبير ايشان مناسبتر است. آنكه قطعي است ايشان بنيانگذار جمهوري اسلامي هستند اينهم كه قطعي است رهبر انقلاب اسلامي جهاني هم هستند. اينها روشن است ديگر كسي هم به ما اعتراض نمي‌كند.

مهدي كروبي- هردو هم واقعيت دارد.

نايب رئيس- عبارت آقاي حبيبي را بخوانيد.

منشي(محمد يزدي)- اين وصف راعوض مي‌كنيم يعني بشود«رهبرانقلاب جهاني اسلام وبعد بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران».

نايب رئيس(هاشمي)- همينطور است«رهبر كبير».

منشي(يزدي)- رهبر كبير انقلاب جهاني اسلام وبنيانگذار جمهوري اسلامي ايران.

محمد مؤمن- آقاي هاشمي اين عبارت«رهبر كبير انقلاب جهاني اسلام» آخر اينكه خلاف واقع است.

نايب رئيس(هاشمي)- چرا؟

محمد دانش زاده مؤمن- براي اينكه ما هنوز انقلاب جهاني براي اسلام نداريم.

نايب رئيس(هاشمي)- انقلاب كه داريم.

محمد مؤمن- انقلاب در ايران داريم.

هاشمي- انقلاب پيروز شده نداريم.

محمد مؤمن- انقلاب آن نيست آن نهضت است آنها هنوز واقعيت پيدا نكرده. يعني ما يك عبارتي را بگوئيم كه تأويل احتياج داشته باشد درست است كه ما هم ممكن است تأويلش بكنيم اما واقعيت اين است كه جز درايران انقلاب نشده.

نايب رئيس(هاشمي)-انقلاب، انقلاب پيروز را نمي‌گويند.

محمد مؤمن- نه آخر اينها نيست، واقعيت اين است كه ما الان انقلاب جهاني نداريم ما الان غير از ايران كجا داريم؟ ما دلمان ميخواهد بشود اما نداريم.

نايب رئيس(هاشمي)- پيشنهاد اين7 نفري كه امضاء شده شما گفته‌ايد بنيانگذار انقلاب جهاني، اين را مي‌خواهيد دفاع بكنيد؟

موسوي خوئينيها- نه جناب آقاي مؤمن سرهمان رهبر انقلاب جهاني ايراد گرفتند.

نايب رئيس(هاشمي)- ما قبلا روشن بكنيم كه پيشنهاد شما چيست بعد ايشان مخالفت كند. ما پيشنهاد

آقاي حبيبي را كه ايشان مي‌گويند «رهبر كبير انقلاب جهاني وبنيانگذار جمهوري اسلامي» اين را قرار بدهيم يا آنرا شما مي‌گوئيد قرار بدهيم؟

موسوي خوئيني‌ها- من با آن موافقم.

حسين هاشميان- اين پيشنهاد آقاي حبيبي آنكه منظور ماست را تأمين نمي‌كند. اين شبهه‌اي كه شما فرموديد كه قبل از امام هم كساني بودند كه انقلاب اسلامي را بنيانگذاري كردند. من منكر اين هستم كه وسعت امام شما شخصيتي را داشته باشيد درتاريخ در جهان اسلام در يك ميليارد مسلمان انقلابي را بنيانگذاري كرده باشد.

نايب رئيس(هاشمي)- پيروز نشده‌اند اما كرده‌اند.

حسين هاشميان- طرح كرده‌اند ولي جهان اسلام نپذيرفته‌. امروز جهان اسلام همه امام را پذيرفته‌اند توجه مي‌كنيد هيچكس به اندازه امام پذيرش نداشته.

نايب رئيس(هاشمي)- خيلي خوب دوتا پيشنهاد است آقاياني كه مخالف مي‌خواهند بكنند به هر دو موضوع بگويند آقاي خوئيني‌ها توضيح بدهند.

سيد محمد موسوي خوئيني‌ها- عرض كنم آن دوتا قسمت قرار شد داشته باشد يكي رهبر كبير انقلاب جهاني اسلام، اين يك جمله اين كه فرمودند ممكن است با تأويل باشد يا اين چيزها ببينيد امروز ما شاهد هستيم كه دركشورهاي مختلف اسلامي چه آنجاهايي كه حكومتهايي مثل اسرائيل حكومت خيلي جبار ديكتاتوري خيلي سخت گيري هست آنجا مي‌بينيم بعد ازسي‌وچند سال آن حركتي كه در آنجا بود در ظرف اين چند سال بعد از اين پيروزي اين حركت دقيقاً ماهيت اسلامي پيدا كرد به صورت يك انقلاب اسلامي در‌آمد حتي آن رهبريهاي ملي گرا كنار زدند وعلناً درحركتشان محتواي اسلام ورهبري امام وآن چيزهايي را كه امام مطرح مي‌كنند در انقلابشان وارد كردنددر ماهيتش ودر داخلش. در كشورهاي اسلامي ديگر كه قبلا درآن جنبشهايي هم بوده. بعد از پيروزي انقلاب آنها تحت تأثير شديد انقلاب ايران قرار گرفتند وتصريح كردند كه تحت تأثيرند ورهبري امام راپذيرفته‌اند. بعد از رحلت حضرت امام اين قضيه به شكل چشمگيري در دنيا مشاهده شد كه در اكثر كشورهاي اسلامي مسلمانها احساس مي‌كنند يك حيات جديدي اسلام پيدا كرده به علت حركتهايي كه حضرت امام داشتند حتي در انگليس آنجا كه كشور هم اسلامي نيست مسلمانها پراكنده يك انسجام ووحدتي پيدا كردند بدنبال همان فتواي بسيار مهم حضرت امام بنابراين اگر گفته شود رهبر كبيرانقلاب جهانـي اسلام يك مطلبي است كه احتياج به تأويـل هم ندارد يك واقعيتي است همين حالا ما آنرا مشاهده مي‌كنيم به قول جناب آقاي هاشمي در نماز جمعه امروز مسلمانها بعد از حضرت امام نگران اين هستند كه ما مثلا يك حركتي انجام ندهيم كه نكند آنها را بي‌سرپرست در اين حركت اسلاميشان بگذاريم. بعد از آنكه سرپرست اين حركت اسلامي در دنيا پيدا كرده بنابراين بنده گمان مي‌كنم يك واقعيت است اين كلمه گفته شود رهبر كبير انقلاب جهاني اسلام بنده هم بنيانگذار را را يك مقدار بعداً درش

تفكر كردم به خصوص كه بالاخره بنيانگذار انقلاب رسول اكرم صلي‌الله‌ عليه ‌و‌آله ‌و‌سلم هستند واين بنيانگذار اصل اين حركت الهي هستند بعداً در تاريخ بعد از اينكه چندين قرن يك مقدار ركودي شده بوده امام آمدند همان حركت را رهبري فرمودند من به اين جهت موافقم حالا غير از اين نكته‌اي كه ايشان اشاره كردند به همين جهت هم اين احترام براي رسول‌اكرم‌صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم ما حفظ بكنيم وروح امام هم انشاءالله همين راضي‌تر به اين معنا هست آن بنيانگذار را در مورد جمهوري اسلامي بياوريم آنهم كه احتياج به توضيح ندارد جمله دوم.

نايب رئيس(هاشمي)- آقاي مؤمن بفرمائيد.

محمد دانش زاده (مؤمن)- بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم. البته مطالبي كه من عرض ميكنم اين هيچ در كميسيون مطرح نشده وقهراً به عنوان كميسيون من چيزي نمي‌توانم بگويم.

نايب رئيس(هاشمي)- شخصي است.

محمد مؤمن- با اين جهت كه حاج‌آقا فرمودند اين منهاي تعبيري كه فرمودند، مطالب همه درست است ديگر من تكرار نمي‌كنم. ما شكي نداريم كه تمام اين حركتها وحياتي كه به اين حركتها داه شده وجهت‌ وسمت‌گيري حركتها به سمت اسلام نبوده‌تمام به بركت انقلاب اسلامي ايران است كه به رهبري حضرت امام بوده وهيچكس شبهه ندارد منتها صحبت اين است كه انقلاب در ايران شد انقلاب اين‌كه درخود ايران حكومت يك حكومت طاغوتي بود به حكومت اسلامي تغيير پيدا كرد دگرگون شد وما درموقعي كه هنوز پيروز نشده بوديم نهضت بود، حركت بود، مبارزه بود‌واينها بود‌، اما هنوز به انقلاب نرسيده بوديم. انقلاب وقتي شد كه ماتوانستيم حكومت شاه را ساقط بكنيم وبه جايش حكومت اسلامي بگذاريم. اين حركتهايي كه مي‌فرمائيد اين نهضتهايي كه مي‌فرمائيد در جهان اسلام هست اما حضرت امام رضوان‌الله‌تعالي‌عليه رهبرانقلاب اسلامي است و بفرمائيد نسبت به اين حركتها ونهضت هاي جهاني رهبري دارند كه در راستاي اسلام واينها هست اينها همه درست والا اينكه ما بخواهيم بگوئيم رهبـر انقلاب جهاني اسلام اين بايدانقلاب جهاني كرده باشد الان اسلام كه هنوزنكرده انقلابي كه توانسته اسلام بكند درخودايران است كه توانسته حكومت را سرنگون بكند خودش جانشين‌اش بشود من خلاصه عرضم اين است كه درست است كه شما ممكن هست لفظ انقلاب را به معناي مطلق دگرگوني بگيريد وبگوئيد كه اين دگرگوني ولو اينكه من تابه حال درمورد شخص هم مطرح ميشود تا به حال به طرف خداوند نمي‌رفتم برگردم اينهم يك انقلاب است توجه به اسلام هم دارد انقلاب اسلامي است اينها درست يعني اطلاق لفظ انقلاب اسلامي در اين حركتها هم همينطور حركتهايي به‌سمت مليت وقوميت و اينها بوده ومبداءاش اوبوده حالا كه اين حركت كه

منشاءاش اسلامي شده خوب معلوم است كه انقلاب در اين حركت بوجود آمده اما اين انقلاب اسلامي. انقلاب اسلامي كه ما مي‌فهميم از لفظ انقلاب اسلامي عبارت است ازاينكه دريك جمعي دريك كشوري حكومت ووضعي كه حاكم بر آن كشور بود تغيير پيدا كند ومنقلب بشود واسلام به جاي آن بشود. بنابراين روي اين حساب والا مطالبي كه مي‌فرمائيد كسي شبهه در آن ندارد.

مهدي كروبي- من معذرت مي‌خواهم احساس ميكنم آقاي مؤمن انقلاب را با حكومت يك خورده اشتباه كرده‌اند اينجا حكومت تشكيل شده.

نايب رئيس(هاشمي)- حالا به عنوان موافق منهم ثبت‌نام كرده‌ام بگويم شايد آقاي مؤمن صرفنظر بكنند. آقاي مؤمن توجه بفرمائيد. انقلاب در ذهن جنابعالي هست يعني بعد از مرحله پيروزي يك نهضت انقلاب مي‌گويند كه اصطلاحاً اين الان نيست. الان به انقلاب فلسطين كسي نهضت فلسطين نمي‌گويد همه مي‌گويند انقلاب فلسطين در صورتي كه پيروز‌نيست اريتره، مراكش (صحرا) همينطور در خود ايران ما سالهاي آخر ماديگر مي‌گفتيم انقلاب. اواخر مي‌گفتيم نهضت ولي از سال56 به بعد ديگر مي‌گفتيم انقلاب. اصطلاحاً درفرهنگ سياسي انقلاب را به چيزي مي‌گويند كه محتواي انقلابي داشته باشد.

بنابراين آقاي مؤمن اگر اينرا قبول داريد يعني شما فقط بدليل اينكه چون پيروز نشده مي‌فرمائيد.؟ اگر پيروز نشده بخواهيم بگوئيم، بله انقلاب جهاني پيروز نشده ولي انقلاب درحد تحرك انقلابي شروع شده.

منشي(يزدي)- آقاي مؤمن به عنوان مخالف صحبت كردند.

نايب رئيس(هاشمي)- آخر2 نفر به عنوان مخالف مي‌توانند صحبت كنند.

منشي- 2 نفر درصورتيكه بيش از5 دقيقه وقت مانده باشد درپيشنهادها 5 دقيقه وقت هست. مثلا

جنابعالي اگر يك دقيقه ديگر صحبت بفرمائيد5دقيقه موافق هم تمام شده ديگر به رأي بگذاريم.

نايب رئيس(هاشمي)- 10 دقيقه است.

منشي(يزدي)- نه 5 دقيقه است در پيشنهاد شور دوم 5 دقيقه است.

نايب رئيس(هاشمي)-همه پيشنهادهاي شور دوم10 دقيقه است كجا5 دقيقه است؟ آقاي امامي مي‌توانند صحبت كنند.

محمد امامي كاشاني- من مي‌خواهم عرض كنم كه هيچكدام ازآقايان دراين جهات ترديدي ندارند دراينكه اين حركت همه دنيا را متوجه كرده ولي ماقانون اساسي مي‌نويسيم روي كلمه كلمه‌اش بايد دقت كنيم كه معناي خودش را الان يدهد يعني به قول معروف مشتقش حقيقت در«من تلبس‌اش باشد» نه اينكه درآينده خواهد بود. الان بايد انقلاب صدق كند تا ما بگوئيم انقلاب. اين موضوعي كه مي‌فرمائيد سال56 ديگر سال56 عوض شده كل كشور راه افتاده بود يك راه‌پيمائي مي‌شد تمام مملكت راه مي‌افتاد آيا واقعاً در كشورهاي اسلامي تمام مملكت راه افتاده يعني واقعاً يك همچون حركت وسيعي شده؟ يك وقتي نشود كه درقانون اساسي يك تعبيري بياوريم كه اين تعبير احتياج به تأويل داشته باشد ولي من عرض مي‌كنم فكر كنيم از نظرادبيات وانشاء يك لغتي كه بتوانيم كه مقصود خودمان را بفهمانيم ولي به اين تعبير نباشد اين مثلا تا آخر وقت فكركنيم يك چيزي بياوريم كه اين را برسانيم اما انشائش را به ما نگوئيد غلط است.

منشي(محمد يزدي)- آقاي عميد به عنوان موافق بفرمائيد.

عميد زنجاني- بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم. من فقط از نظر اصطلاحي مي‌خواستم تذكر بدهم كه آقايانيكه مخالفت كردند توجه داشته باشند انقلاب يك كلمه‌اي نيست كه ماداشته باشيم ماجعل كرده باشيم ومفهوم خودمان درقالب انقلاب بدهيم انقلاب يك كلمه‌اي است كه درتمام زبانها وجود دارد ودرعلوم سياسي به يك مفهوم خاص به كار برده ميشود انقلاب به معناي تغيير بنيادين در ساختار سياسي وفكري جامعه است منتها در يك معنائي كه برايش توسعه قائل ميشوند به صورت برون مرزي مطرح ميشود يعني از چهارچوب ناسيوناليستي ومليت خارج ميشود هر جايي كه دردنيا به تعبير بنيادهاي فكري بينجامد وبه تغييروتحول ساختارهاي سياسي بينجامد اصطلاحاً به آن انقلاب مي‌گويند مثلا انقلاب كبير فرانسه، انقلاب كبير فرانسه را يك انقلاب جهاني تلقي مي‌كنند چرا كه اين تحول باعث شد كه دربسياري از بنيادهاي فكري دنيا ولو در خارج از فرانسه اثر بگذارد وبه دنبال آن تحول در ساختار سياسي هم به وجودآمد كه انقلاب خود فرانسه است

يا انقلاب ماركسيستي در جهان يك سلسله تغييرات بنيادين در جهان از نظر فكري به وجود آورده وبه دنبالش هم يك تغيير در ساختار سياسي روسيه وبه دنبال آن كشورهاي اروپاي شرقي يا انقلاب كارگري با انقلاب فلسطين بعضي از موارد ديگري كه هنوز به صورت تحول در ساختار سياسي درنيامده درانقلاب تنها تحول در بنيادهاي فكري كافي نيست اين مرحله اول است ومرحله دومش تحول درساختار سياسي است پش نتيجه مي‌گيريم كه از نظر اصطلاح سياسي انقلاب عبارت از يك جرياني است كه به صورت برون مرزي خارج از چهار‌چوب ناسيوناليستي درجهان دردرجه اول يك تحول دربنيادهاي فكري واعتقادي ايجاد بكند ودر مرحله دوم به تغيير ساختار سياسي ولو در يك كشور بينجامد اگر اين تعريف را به عنوان يك تعريف استاندارد ما قبول داشته باشيم


در مورد رهبري حضرت امام رضوان‌الله‌ تعالي‌عليه كاملا صادق است چرا براي اينكه تفكري را كه امام آغاز كردند درست است كه ارتباطي با كليه نهضت‌هاي جهاني گذشته اسلام داشته ولي همه مي‌دانند كه داراي يك سلسله امتيازاتي است اين نهضت به تدريج از مرزهاي كشور خارج شد وتغييري در بنيادهاي فكري سياسي اسلام به‌وجود آورد وتوده‌هاي وسيعي وملت‌هاي وسيعي را درجهان به‌دنبال كشيد ومرحله دوم آن هم تحقق پيدا كرد كه تغيير در سيستم نظام سياسي وتغيير درساختار سياسي كشور بود به نحو غير مستقيم دربسياري از سياست‌هاي موجود در كشورهاي اسلامي هم اثر گذاشت. بنابراين از نظر اصطلاحي كاملا مسأله انقلاب در مورد رهبري حضرت امام صادق هست ومي‌توان باحفظ تمامي مفاهيمي كه در كلمه انقلاب ودر كلمه رهبري نهفته است امام را به عنوان رهبر انقلاب جهاني اسلام معرفي كرد ودر قانون اساسي كه بايد اصطلاحات كاملا ملحوظ بشود مراعات اين دقت هم شده است.

نايب رئيس(هاشمي)- مخالف وموافق صحبت كردند رأي مي‌كيريم. اول روي تعبير رأي مي‌گيريم بعد روي متني كه ايشان داده‌اند.

طاهري- پيشنهاد هم دارم.

نايب رئيس(هاشمي)- پيشنهادتان چيست؟

طاهري خرم آبادي- پيشنهادم اين است كه كلمه جهاني‌اش را برداريم و بگوئيم رهبر كبير انقلاب اسلامي.

نايب رئيس(هاشمي)- همة بحث‌ها روي همين كلمه جهاني بود.

امامي كاشاني- پيشنهادي كه ما كرديم آن را هم بفرمائيد.

نايب رئيس(هاشمي)- پيشنهاد آقاي امامي اين است كه جهاني را بيآوريم جلو بگوئيم رهبر جهاني انقلاب اسلامي يعني رهبريت جهاني است حرفي نداريم فعلا پيشنهاد آقاي خوئينيها مطرح است با اين تعبير جناب آقاي خامنه‌اي شما هم توجه بكنيد. عبارتي آقاي خوئينيها داده بودند كه ديروز خوانديم بعد يك اصلاحيه‌اي بر آن عبارت دادند كه وقتي القاب امام را مي‌خواهيم بگوئيم اينجوري بگوئيم:

پس از مرجع تقليد عاليقدر ورهبر كبير انقلاب جهاني اسلام وبنيانگذار جمهوري اسلامي ايران حضرت آيت‌الله‌العظمي…

نوري- اگر اين رأي آورد بنيانگذار انقلاب اسلامي قابل بحث باشد. قسمت اولش را رأي بگيريد.

نايب رئيس(هاشمي)- اشكالان آقايان اين بود كه اين انقلاب اسلامي هنوز چون تحقق پيدا نكرده ما چيزي به نام انقلاب جهاني اسلامي در دنيا نداريم.

امامي كاشاني- پيشنهاد بنده اين است«جهاني» بيفتد پشت رهبر، «رهبر جهاني انقلاب اسلامي» اين واقعيت است.

نايب رئيس(هاشمي)- حالا قدم به قدم پيش مي‌رويم. آقاياني كه موافقند تعبير رهبر كبير انقلاب جهاني اسلام را اينجا بيآوريم رأي بدهند(اكثر رأي دادند) تصويب شد. «حالا بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران» يا «بنيانگذار انقلاب».؟

نوري- اجازه ميفرمائيد آقاي هاشمي يك توضيح كوتاهي بدهم؟

نايب رئيس(هاشمي)- بفرمائيد.

نوري- پيشنهادي كه ديروز مطرح شد اين بود كه باشد«رهبر كبير وبنيانگذار انقلاب جهاني اسلام»

الان يك قسمتش رأي آورده«رهبر كبيرانقلاب جهاني اسلام» بحثي كه دررابطة با بنيانگذاري مطرح است به‌نظر من اصلا ارتباطي با چيزي كه جناب آقاي موسوي خوئيني‌ها ميفرمايد ندارد. بحث بنيانگذاري اسلام نيست كه مابگوئيم حضرت رسول ‌صلي‌الله‌عليه‌‌و‌آله‌وسلم بنيانگذارش بودند وما ؟ آن بحث را داريم. مامي‌گوئيم درتاريخي كه جريان اسلام داشت به مصورت مسخ شده يا محو شده مي‌آمد يك مجددي داشتيم كه اسلام را درجهان احياء كرده اين رامي‌گوئيم بنيانگذار. لذل تعبير ما هم اين است«بنيانگذار انقلاب جهاني اسلام» اصلا بحث ما بنيانگذاري اسلام نيست كه آقاي موسوي بفرمايند وبحث حضرت رسول را مطرح كنند(اين يك) دوم اينكه ما مي‌گوئيم جنبه تاريخي اين قضيه را توجه به آن بكنيم. شما وقتي آورديد رهبر كبير انقلاب جهاني اسلام وفرض كه در تاريخ،در آتيه تاريخ فرد ديگري هم يافت شد رهبر كبير انقلاب جهاني اسلام بود آن چيزي كه امام محيي آن بوده آنرا از دست داده‌ايم يعني آنرا نياورده‌ايم كسي كه بنيانگذاري كرده حركت انقلاب اسلامي را در سطح جهان يعني چيزي را كه نبوده يا روبه افول بوده اينرا بوجود آورده واحياء كرده اينرا مانظرمان است، كلمه بنيانگذاري را به اين دليل مي‌گوئيم. چيزي كه جناب آقاي مؤمن مطرح مي‌فرمايند راجع به انقلاب كه من اصلا يك سؤال ديگر برايم مطرح است. اگر برداشتشان از اين انقلاب است.

نايب رئيس(هاشمي)- حالا از آن كه گذشتيم.

نوري- نه در همين رابطه آخر مؤثر است، اگر اين است منظور پس ما كلمه رهبر انقلاب را هم ديگر بعد از آن نگوئيم، همين كه مي‌گوئيم رهبر جمهوري اسلامي ايران معني‌اش اين است كه رهبر انقلاب در ايران وحال اينكه ما كلمه رهبر انقلاب كه مي‌گوئيم منظورمان اين است كه انقلاب خارج از ايران را هم مي‌خواهيم شامل بشود ورهبري بكند. خوب رهبري خارج از ايران منظور چيست؟ در رابطه با انقلابهاي خارج از ايران وقتي جنبه اسلامي به خودش گرفت بنيانگذارش امام بود. لذا ما مصريم روي اينكه حتماً تعبير بنيانگذار انقلاب جهاني اسلام بيآيد حالا يا باهم ادغام بشود وهمان تعبير بشود يا جداگانه بيآيد.

سيد علي خامنه‌اي- كلمه بنيانگذار اضافه شده را چرا رأي نمي‌گيريد؟ «رهبر كبير وبنيانگذار انقلاب جهاني اسلام»

هاشمي رفسنجاني- بحث سر همين است.

نايب رئيس(هاشمي)- خوب حالا روي كلمه«بنيانگذار» رأي بگيريد.

هاشمي رفسنجاني- خوب مي‌خواهيم رأي بگيريم ببينيم كسي مي‌خواهد مخالف صحبت كند؟

امامي كاشاني- من مخالفتم يك كلمه است عرض مي‌كنم احتياج…..

نايب رئيس(هاشمي)- نه آقاي حبيبي مخالف هستند با اين….

منشي(محمد يزدي)- اجازه بدهيد موافق ومخالف به ترتيب صحبت كنند ودر موقع صحبت كردن هم ميكروفون جلويتان را باز كنيد. آقاي حبيبي بفرمائيد.

حسن ابراهيمي حبيبي- من در آن زمينه بنيانگذار همان استدلالي در ذهنم بود كه بيان نكردم كه جناب آقاي خوئيني‌ها بيان كردند وآنچه را كه بيشتر مصر بودم وهستم آن بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران است. يعني كه اگر آقايان رأي بدهند به بنيانگذاري انقلاب جهاني اسلام آن به جاي خودش، خود من هم رأي ميدهم اما آنچه را كه من فكر ميكنم در اين وسط حق مردم ما بهتر است ضايع نشود اين است يعني در واقع پيشنهاد اضافه است.

منشي (محمد يزذي)- آقاي امامي به عنوان مخالف بفرمايند.

امامي كاشاني- من عرض ميكنم كه اين فرمايش جناب آقاي نوري كه ماهم قبول داريم ولي خود ايشان كلمه احياء رامي‌آورند بعد به جاي احياء بنيان را مي‌گذارند. بنيان با احياء فرق دارد. مادر اصطلاحات اگر بگوئيم مجدد درست است چيزهائي از قبيل اينها بگوئيم درست است ولي مؤسس اگر بگوئيم شما اينرا در كلمة مؤسس بياوريد مؤسس حركت اسلامي پيغمبر اكرم بوده وبعد هم ائمه عليهم‌السلام دنبال هم بودند ما همه آنها را ناديده مي‌گيريم ولي اگر احياء ميفرمائيد درست است، محيي، مجدد يك تعبيرهاي اينجوري مانعي ندارد.

نايب رئيس(هاشمي)- يكي از آقايان موافق صحبت كنند.

حسين هاشميان- عرض ميكنم كه ببينيد اين بنيانگذار به معني آورنده اسلام كه نيست طبيعي است يك اسلامي را پيغمبر اسلام ايجاد كرده بعد در طول تاريخ اين اسلام به هر حال دگرگونيهائي پيدا كرده، در جاهائي مسخ شده وبه همين اعتبار امام روي اسلام ناب محمدي تكيه مي‌كردند واين اسلام ناب محمدي يك دگرگوني در ايجاد روحيه اساسي در مفاهيم اسلامي است كه ايشان بنيانگذارش بودند واين بنيانگذاري هم به اين معناست كه اين مفاهيم را ايشان زنده كردند درجهان اسلام، با آن پذيرشي كه از ايشان در جهان اسلام بود همانطوري كه قبلا عرض كردم شما هيچ رهبر انقلاب اسلامي را سراغ نداريد در طول تاريخ كه در دنياي اسلام، درجهان اسلام مثل امام پذيرش داشته باشد وضمن اينكه حركتي كه ايشان ايجاد كردند تحقق هم پيدا كرده، الان در فلسطين، درلبنان، در افغانستان در جاهاي مختلف دنيا تحقق پيدا كرده. بنابراين اينجور بي‌تحقق هم نيست بنابراين تحولي كه ايشان ايجاد كردند دردگرگوني مفاهيم اسلامي است واين عين بنيانگذاري است يعني اين تحول را، اين اسلام ناب محمدي را، واين چگونه فهميدن مفاهيم اسلامي را ايشان بنيانگذاري كردند كه جامعه اسلامي يك حركت نوئي را شروع كرده كه اسلام ناب محمدي را درست بفهمد واجرا بكند. بنابراين بنيانگذار اين كيست؟ بنيانگذار اين حضرت امام است واز طرفي اصولا ما نظامهاي حكومتي را از انقلابها جدا مي‌دانيم ديگر، انقلاب ريشه نظامهاست كه اگر نظامها خودشان را با انقلاب تطبيق دادند مطلوبند اگر تطبيق ندادند بايد كاري كرد كه تطبيق بدهند بنابراين انقلاب يك چيز ريشه‌اي هست كه ما نميتوانيم بگوئيم كه بنيانگذار، ميتوانيم بگوئيم بنيانگذار نظام جمهوري اسلامي هم ايشان هستند اما اين كفايت نمي‌كند از بنيانگذاري انقلاب اسلامي وچگونه فهميدن اسلام ومفاهيم اسلامي در دنياست.

منشي(محمد يزدي)- آقاي عميد مخالف.

عميد- بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم. من قبل از اينكه دليل مخالفتم را عرض كنم يك نكته‌اي را مي‌خواستم يادآوري بكنم. اگر هيأت رئيسه صلاح ميدانند در بعضي ازموارد حساس كليدي بحث باز بگذارند درست است كه فرصت…

نايب رئيس(هاشمي)- حالا كه باز گذاشته ايم.

عميد- بله من براي اين عرض ميكنم كه درمورد خبرگان قانون اساسي تمامي مشروح مذاكرات كميسيون‌ها هيچ يك از كلمه از آن باقي نمانده واين ابهامات زيادي در قانون اساسي فعلي بوجود آورده بنابراين اگر اجازه داده بشود دربعضي ازموارد با حفظ سرعت كار.

مطلب من اين است مه مخالفت من در مورد رهبري جهاني انقلاب اسلامي نيست من همانطور كه عرض كردم من موافق هستم و صددرصد اينرا صحيح مي‌دانم و واقعيتي است كه حتي دشمنان انقلاب اسلامي هم مجبور شدند


آنرا اعتراف بكنند ودشمنان انقلاب آنرا انكار نكردند موافقتي است كه حتي وحشت دشمن هم به خاطر همين است كه اعتراف كرده اين مسأله را باور كرده به عنوان يك واقعيت منتها من حرفهاي موافقين محترم را درمورد بنيانگذار رهبريجهاني اسلام را شنيدم من احساسم اين است كهآقايان منظورشان همان مفهوم امامت همين است رهبري انقلاب جهاني ايسلام دقيقاً منطبق ميشود با معناي امامت به اعتقاد ما معناي امامت همين است رهبري انقلاب جهاني اسلام مساوي است بامفهوم امامت، امامت در اعتقاد ما استمرار دارد با توقف ومرحله‌اي نمي‌سازد وقتي ما امامت را يك امر مستمر ميدانيم ديگر در يك مقطعي نمي‌توانيم بگوئيم بنيانگذار تداوم انقلاب جهاني اسلام هست وبه همين دليل چون معناي امامت همين است بنيانگذار در مسأله امامت خيلي نمي‌تواند مفهوم صحيح ودقيق پيدا بكند از اين جهت اگر ما همان ترجمه تفسيري امامت را بيآوريم كه عبارت است از رهبري انقلاب جهاني اسلام هست كفايت مي‌كند بالاخص كه آن جنبه استمرار هم در آن نهفته است.

منشي(يزدي)- آقاي آذري به عنوان موافق ميتوانند صحبت كنند.

آذري قمي- من اين جهت را كه آقاي خوئيني‌ها فرمودند كه بنيانگذار انقلاب اسلامي پيغمبر صلي الله

‌عليه ‌وآله ‌وسلم است اين را مي‌خواهم عرض كنم كه درست نيست براي اينكه فرض كنيد راجع به مذهب جعفري مي‌گوئيم حضرت صادق عليه السلام مؤسس مذهب جعفري است واين مختلف است يعني كيفيت ونحوة انقلاب كه پيغمبر بنيانگذاري كرده وامام صادق بنيانگذاري كرده و امام خميني بنيانگذاري كرده هر كدام در يك جهت است يعني آن راجع به اصل اسلام بوده است وبت پرستي ومبارزه با شرك فرض بفرمائيد انقلابي ايجاد كرد. حضرت صادق عليه‌السلام مذاهب اسلام را آنجوري كه بود ومغلوب شده بود ايشان آنرا معرفي كرد وآن يك انقلابي بود در حقيقت كه ايجاد كرد. همچنين هم امام هم اين مبارزه‌اي كه ايشان كرد انقلابي كه ايجاد كرد انقلاب در حتي مفاهيم اسلامي كه توسط امام صادق وامام باقر عليهماالسلام اينها عرض كرده بودند دراينها يك قلب وانقلابي ايجاد كرد كه ماقبل از ايشان همين مفاهيم اجتهاد واين مسائل مختلفي كه ايشان آمد تبيين كرد واينها راعوض كرد. يعني در حقيقت انقلابي ايجاد كرد اين انقلاب غير از انقلاب پيغمبراست، غير از انقلاب امام صادق است وغير از انقلابي كه شايد مثلا بعضي ديگر در تاريخ ايجاد كرده باشند. مثل سيد جمال اگر بگوئيم وامثال اينها…. بنابراين اين اشكالي ندارد كه حتماًميشود گفت بنيانگذار.

نايب رئيس(هاشمي)- الان پيشنهاد اين است كه ما بنيانگذار را باز هم به انقلاب اسلامي جهاني بدهيم يعني اينجور ميشود.


«رهبر كبير وبنيانگذار انقلاب اسلامي ايران» بعد«جمهوري اسلامي» را هم اضافه مي‌كنيم.

حالا اول سر اين صحبت كنيم كه ببينيم بنيانگذار رأي مي‌آورد؟ اگر رأي آورد عبارت نهائي را هم مي‌گوئيم فعلا اين عبارت را رأي مي‌گيريم:

«رهبر كبير وبنيانگذار انقلاب جهاني اسلام وجمهوري اسلامي ايران»

اگر بنيانگذار فعلابراي انقلاب رآي آورد آنوقت انقلاب نهائي را درست مي‌كنيم.

آقاياني كه موافقند با اين پيشنهاد رأي بدهند(عده كمي رأي دادند) 12نفر رأي دادند تصويب نشد.

خوب حالا پس بنيانگذاري مي‌ماند مال جمهوري اسلامي ايران وعبارت اين ميشود.

«پس از مرجع عاليقدر تقليد ورهبر كبير انقلاب جهاني اسلام وبنيانگذار جمهوري اسلامي ايران حضرت آيت‌الله‌العظمي تاآخر…»

آقاياني كه با اين عبارت موافقند رأي بدهند(اكثر رأي دادند) اين رأي آورد.

حالا بقيه عبارت را هم مي‌خوانيم كه اصلاح اصل است تا اينجا خوانديم….. «حضرت آيت‌ الله‌العظمي

امام خميني قدس‌سره ‌الشريف كه از طرف اكثريت قاطع مردم به مرجعيت ورهبري پذيرفته شدند تعيين رهبر به عنوان خبرگان رهبري…(ايشان نوشته‌اند«خبرگان منتخب مردم است» بايد بنويسيم«خبرگان رهبري است») … وخبرگان رهبري درباره تا آخر عبارت…»

آقاياني كه با اين متن موافقند براي صدر اصل رأي بدهند(اكثر رأي دادند) تصويب شد.

حالا اگر پيشنهاد ديگري براي بعد از اين داريد مطرح كنيد.

منشي(يزدي)- پيشنهادي ازجناب آقاي مشكيني هست كه نوشته‌اند اعم به احكام كه….

نايب رئيس(هاشمي)- اينها پيشنهاد جديد است قابل طرح نيست بايد پنج تاامضاء داشته باشد پنج تاامضائي‌ها را مطرح كنيد.

موسوي خوئيني‌ها- پيشنهاد كميسيون را يكدفعه گذاشتيد كنار؟

منشي(محمد يزدي)- خير، كميسيون گفته بود كه خبرگان منتخب مردم هستند.

نايب رئيس(هاشمي)- ما آنرا گفتيم خبرگان منتخب رهبري.

موسوي خوئيني‌ها- منتخب مردم بايد باشد.

منشي(يزدي)- منتخب مردم اينجا هست.

موسوي خوئيني‌ها- بعد دنبالش دارد.

منشي(يزدي)- اينجا هم دارد به عهده خبرگان منتخب مردم است.

نايب رئيس(هاشمي)- ما به جاي منتخب مردم گفتيم رهبري.

حالا اگر مي‌خواهيد همان باقي باشد، درنهايت همان است. عبارت نهائي كه نيامده، در آخر مي‌خوانيم.

محمد مؤمن- خبرگان منتخب مردم است.

نايب رئيس(هاشمي)- از شما درست است اولش خبرگان منتخب مردم وبعد خبرگان رهبري.

منشي(يزدي)- اين پيشنهاد پنج امضاء دارد.

«هرگاه يكي از فقهاي واجدشرايط مذكوردراصل پنجم ويكصدونهم اين قانون را طرف اكثريت قاطع مردم…

نايب رئيس(هاشمي)- اين همان است كه ردشده. پيشنهادي آقاي مشكيني داده‌اند اگر جديد تلقي ميشود پنج تا امضاء مي‌خواهد. حالا خودتان توضيح بفرمائيد ببينيم پيشنهاد جديد است.

رئيس(علي مشكيني)- ببينيد آقا اينجا يك مطلب گفته شده وظاهراً سه بار هم اين يك مطلب تكرار شده براي اينكه نوشته در صورتي كه يك عده متساوي باشند(مثلا در اين فرض) همه لايق وصلاحيت داشته باشند. «اعم به احكام» هرگاه يكي از آنان را اعلم به احكام وموضوعات فقهي با مسائل سياسي پيدا كردند اين معنايش اين است كه اگر در ميان اينها اين ترجيح را كسي داشته باشد كه در فقاهت اعلم باشد يا رد سياست اعلم باشد او را مقدم ميدارند يعني اين برجستگي در اين دو موردسبب تقديم شمرده‌انداين مطلب را در سه جا ذكر كرده‌اند در دوجا به نحو خاص ذكر شده يكي همين عبارت است هرگاه يكي از آنان را اعلم به احكام و موضوعات فقهي يا مسائل سياسي ديدند او را ترجيح ميدهند(اين يكي). دومي هم در آخر فصل نهم همين مطلب را ذكر كرده است در صفحه3، سطر3‌ در صورتي تعدد واجدين شرايط فوق شخصي كه داراي بينش فقهي وسياسي قوي‌تري باشد مقدم است.

اين هم تقريباً همين معناست كه اينجا ذكر شده(اين دو مورد). سوم اينكه در همين عبارت اول كه خوانديم در سطر دوم اينجوري است.

يا واجد برجستگي خاص در يكي از صفات مذكور در اصل يكصدونهم اين هم مطلب عام است واجد برجستگي خاص در يكي از صفات مذكور همان صفات مذكور يكي هم همان اعلميت در فقاهت است يا سياست است اين هم يك كلي است كه همه آنها را شامل ميشود كه واجد برجستگي خاصي در يكي صفات ازباشد. پس يك مطلب


تقريباً در دواصل درسه جا تكرار شده فلذا ما مي‌خواستيم بگوئيم اين تكرار واقع نشود يا حالا به آن سطر اول كه اعلم به احكام موضوعات است آن هم خذف بشود آنكه بالخصوص ذكر شده هم در اينجا وهم در آنجا حذف بشود قناعت بشود به همين كبراي كلي كه اقتضاي قانون همين است يا واجد برجستگي خاص يعني داراي مقبوليت عامه يكي يا واجد يرجستگي خاص در يكي از صفات مذكور باشد كه شامل برجستگي از نظر فقاهت واز نظر سياست هم ميشود پس اين عبارت كافي است در اينكه آن دو تا عبارت بالخصوص ذكر بشود والسلام.

نايب رئيس(هاشمي)- آنرا پيشنهاد اصلاح لفظي تلقي مي‌كنند حالا آقايان مخالف وموافق صحبت كنند.

محمد مؤمن- بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم‌، البته عنوان واجد برجستگي خاص يك عنوان عامي است كه همانطور كه فرمودند ممكن است شامل بشود اما نظر كميسيون ظاهراً در اين قسمت اين بود كه مسأله اعلميت را كاملا بالصراحه موردتوجه قرار بدهد خبرگان كه اعلميت به فقه واعلميت به مسائل سياسي واجتماعي اين را

همانطوري كه در روايات هم بالخصوص مورد عنايت قرار گرفته قانون اساسي هم بالخصوص اين را مورد عنايت قرار بدهد واگر ميشد كه در صفات ديگر هم مااينجا ذكر بكنيم ممكن بود ذكر كنيم اما بعد از اينكه ديديم كه يك عبارتي خالي از اغلاق وتكرار باشد پيدا نكرديم با كلمه واجد برجستگي خاص اينجا…… اين تكرار كه حاج‌ آقا مي‌فرمايند ظاهراً تكرار نباشد با اصل بعد با اصل شرائط براي اينكه در مكسأله اصل شرائط عنايت كنيد انشاء‌الله برسيم آنجا عرض مي‌كنم عنايتي كه ما داشتيم كه آنجا در ضمن اصل شرائط اين را بياوريم اشاره به اين بود كه غير از مسأله مقبوليت عامه است مقبوليت عامه كه اينجا ذكر شده يك جنبه استحساني دارد كه خبرگان خوب است در مقام تعيين رهبر آن را توجه بكنند كه كسي كه مقبوليت عامه دارد تاهست نروند سراغ ديگري با آنكه هردو از جهات ديگر مساوي هستند اما در آنجا خواستيم به يك نكته شرعي وفقهي اشاره كرده باشيم كه از نظر روايات صريح ومتعددي كه ما داريم كه اگر دو نفر باشند يكي از آنها اعلم باشد همان وفيهم من هو اعلم منه كه در روايات خيلي زياد روي اين تأكيد شده. براي اينكه دانسته بشود كه مسأله، مسأله ذكر شرط هست در واقع آنجا منتها شرائط علي قسمين هستند يك قسم شرط است كه علي الاطلاق بايد رد اشخاص باشد يكي اينكه در زمينه خاص كه دو نفر هستند يكي اعلم وديگري غير اعلم از نظر شرعي اصلا نمي‌تواند در اين زمينه شخصي كه غير اعلم است ولو در مرجعيت غير تقليد مسأله‌اي نباشد اما در رهبري نظام امت اگر كسي اعلم باشد وغير اعلم هم داشته باشيم غير اعله اصلا حق شرعي ندارد مه متصدي امر بشود. اينكه درآنجا ذكركرده‌ايم براي اينكه به اين جهت اشاره‌اي بشود ودراينجا هم كه آورده‌ايم بخاطراهميتش است.

نايب رئيس- خيلي خوب پس رأي مي‌گيريم موافق و مخالف اين پيشنهاد حرفي ندارند. پيشنهاد ايشان مشخصاً اين است كه اين دو سه كلمه در سطر اول حذف بشود.«اعلم به احكام وموضوعات فقهي يا مسائل سياسي واجتماعي» اين را مي‌گوئيد حذف بشود؟

رئيس(مشكيني)- در آخرين اصل هم هست.

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)- حالا آنجا كه نرسيده‌ايم فعلا اينجا را بايد بگوئيم. توجه بفرمائيد، آقاياني كه با حذف اين جمله با پيشنهاد جناب آقاي مشكيني موافقند رأي بدهند(2نفر رأي دادند) قبول نشد. خوب حالا متن نهايي را بخوانيد كه اصل را رأي بگيريم. با اين عبارتي كه از آقاي موسوي داريم.

منشي(يزدي)- اصل به اين صورت مي‌شود كه پس از مرجع عاليقدر تقليد ورهبر كبير انقلاب جهاني اسلام وبنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، حضرت آيت‌الله‌العظمي امام خميني قدس سره‌الشريف كه از طرف اكثريت قاطع مردم به مرجعيت ورهبري پذيرفته شدند….

محمد مؤمن- كلمه«شناخته» هم در قانون اساسي قبلي بود.

نايب رئيس (هاشمي رفسنجاني)- خوب شناخته وپذيرفته شدند.

منشي(يزدي)- بسيار خوب… شناخته وپذيرفته شدند، تعيين رهبر به عهدة خبرگان منتخب مردم است. خبرگان رهبري دربارة همة فقهاء واجد شرايط مذكور در اصل پنجم ويكصدونهم بررسي ومشورت مي‌كنند. هرگاه يكي از آنان را اعلم به احكام وموضوعات فقهي يا مسائل سياسي واجتماعي يا داراي مقبوليت عامه يا واجد برجستگي خاص در يكي از صفات مذكور در اصل يكصدونهم تشخيص دهند او را به رهبري انتخاب مي‌كنند ودر غير اين صورت يكي از آنان را به عنوان رهبر انتخاب ومعرفي مي‌نمايند. رهبر منتخب خبرگان ولايت امر وهمة مسؤوليتهاي ناشي از آنان را بر عهده خواهد داشت هرگاه رهبر، مرجع تقليد عام نباشد، با رأي خبرگان به مدت ده سال به رهبري….

طاهري خرم آبادي- دو قسمت كنيد، ممكن است بعضي‌ها به ذيل آن رأي ندهند.

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)- نه ديگر ما مجموعه را رأي نمي‌گيريم، اگر نياورد….

منشي(يزدي)- خلاصه اگر پيشنهاد حذف هست….

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)- حذف بود رأي نياورد.

منشي(يزدي)- اين قسمت آخر بحث شد، درست است.

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)- خيلي خوب اگرنياورد آنوقت ما، برمي‌گرديم دوباره رأي مي‌گيريم…

آذري قمي- آقاي مشكيني آن نامه را الان بايد بخوانيد.

نايب رئيس- بگذاريد رأي بگيريم بعد بخوانيم.

رئيس(مشكيني)- مربوط به همين است، آقاي يزدي شما نامه را بخوانيد.

منشي(يزدي)- بخوانيد من نديده ام اصلا اين نامه را. نامه خدمت شما است بخوانيد ديگر.

رئيس(مشكيني)- من اين نامه را از حق رياست استفاده كنم وبخوانم آقايان جامعة مدرسين نامه‌اي خدمت رفقا نوشته‌اند براي اعضاي محترم شوراي بازنگري. اين يك مقدارش را خدمت آقايان مي‌خوانم.

«بعد از سلام وتحيت، اكنون كه بررسي مسائل رهبري در آن شوراي محترم مطرح است، انتظار مي‌رود براساس موازين فقه اسلامي وبه پيروي از رهنمودهاي حضرت امام قدس‌سره‌الشريف، خصوصاً در نامه‌اي كه به حضرت آيت‌الله‌ خامنه‌اي مرقوم داشته وتصريح به ولايت مطلقه فقيه كرده‌اند، آن شوراي محترم در باب اختيارات مقام رهبري ولايت مطلقه فقيه را مد نظر داشته واين نقيصه را از قانون اساسي بزدايند. همچنين اميد است كه اعضاي محترم شورا مسأله ولايت فقيه را كه منصبي است الهي وادامة ولايت ائمه معصومين عليه‌السلام است، محدود به زمان نكنند كه بدون ترديد محدوديت موجب تضعيف مقام ولايت فقيه خواهدبود. والسلام‌عليكم ‌و رحمه‌الله. مدرسين حوزه علميه، امضاي آقاي فاضل.

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)- خيلي خوب، ما حالا اين متن را داريم كه باي رأي بگيريم. اگر اين متن رأي نياورد، بدون آن ذيل رأي مي‌گيريم كه، بعضي آقايان مي‌گويند.

جنتي- شما اگر از اول رأي بگيريد اين رأي مي‌آورد مسلم، بعد آن خودبخود قابل بحث است.

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)- صبر كنيد براي آن قسمت پيشنهاد حذف شده ورأي نياورده، دوتا پيشنهاد داشت يكي از من بود كه من گفتم آن قسمت مرجعيتش را حذف بكنيد، يك پيشنهاد هم از آقاي آذري بود كه اصلا زمان «توقيت» را حذف بكنيد، هيچكدامش رأي نياورد. ديگر حالا ما بحث جديدي نمي‌توانيم بكنيم فقط اين است كه اگر اين اصل كلي‌اش رأي نياورد ما بدون ذيل رأي مي‌گيريم، آن وقت آن رأي مي‌آورد.

جنتي- شما مي‌فرمائيد كه رأي نياورده، چطور ما دوباره بحث مي‌كنيد؟

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)- خوب بحث نمي‌كنيم.

جنتي- نه شما مي‌فرمائيد اگر رأي نياورد آن وقت بدون ذيل بحث مي‌كنيم.

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)- بحث نمي‌كنيم رأي مي‌گيريم. يعني يك عده معلوم مي‌شود بدون ذيل رأي مي‌دهند، آن وقت روي آن رأي مي‌گيريم.

رئيس(مشكيني)- پس يك رأي بگيريد آقا، مجموع، اگر رأي نياورد، بدون ذيل…..

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)- ما همين كار را مي‌خواهيم بكنيم، داريم عين همين كار را رفتار مي‌كنيم.

موسوي خوئيني‌ها- با مشكل مواجه مي‌شويم، ممكن است كه يك عده هم بدون ذيل رأي ندهند.

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)- بله ممكن هم هست.

رئيس(مشكيني)- خوب رأي ندهند.

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)- خوب آنوقت رأي نياورده است بايد پيشنهاد جديد آنقدر بدهيم تا رأي بياورد.

آذري قمي وامامي كاشاني- اول بدون ذيل رأي بگيريد.

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)- آخر آن برخلاف رويه است، چون آن بدون ذيل را ما رأي گرفتيم

رأي نياورده.

منشي(يزدي)- نه آن بحث روي قسمت ذيل بوده است كه اثبات ونفي‌اش رأي نياورده.

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)- خوب حالا اين چه فرقي مي‌كند، آقاياني كه نمي‌خواهند به ذيل رأي بدهند… من مي‌گويم واقعاَ تعجب است، عوامي دارد مي‌شود، آنهائي كه نمي‌خواهند به ذيل رأي بدهند، خوب رأي ندهند به اين، بعداً آنهايي كه نمي‌خواهند بدون ذيل رأي بدهند، بدون ذيل رأي ندهند، آن وقت تا ببينيم بايد چكار بكنيم.

جنتي- عوامي كه مكرر اينجا عمل شده است.

سيد هادي خامنه‌اي- آقاي هاشمي من تذكر آئين نامه‌اي دارم.

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)- بفرمائيد.

سيد هادي خامنه‌اي- چون شيوه در رأي گيري اگر اينجوري باشد كه در يك جائي در يك قطعه‌اي از يك مجموعه…

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)- ما حالا كه مي‌خواهيم كلش را رأي بگيريم.

سيد هادي خامنه‌اي- حالا من يك جمله عرض بكنم كه يك چيزي گفته شده باشد اقلا قطعه‌اي را اگر پيشنهاد حذف بدهند واين رأي نياورد، بعد شيوة ديگري را براي حذف آن از اين طريق باشد كه آن قطعه را از آن مجموعه جدا كنند، بگويند ما به همه‌اش رأي مي‌دهيم الا اين، اين خلاف آئين نامه است. در آئين نامه يك همچو چيزي


پيش‌بيني نشده است.

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)- ما حالا كه اين كار را نمي‌كنيم، اين اخطار شما وارد نيست……

امامي كاشاني- من يك جمله‌اي عرض كنم….

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)- هيچ نفرمائيد ديگر، ما الان داريم رأي مي‌گيريم.

امامي كاشاني- من ميخواهم روي رأي گيري قبلي ترديدايجادكنم. يك مطلبي دارم كه ترديدايجادميكند.

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)- نه ديگر ترديد درست نكنيد. آقاي يزدي ذيل اصل را هم بخوانيد.

رهبري انتخاب مي‌گردد.

منشي (يزدي) – هرگاه رهبر، مرجع تقليد عام نباشد، با رأي خبرگان به مدت ده سال به رهبري انتخاب مي گردد.

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)- خيلي خوب، آقاياني كه با اين عبارت قرائت شده موافق هستند، رأي بدهند.(12نفر رأي دادند)12 نفرند. اين رأي نياورد.حالا بدون ذيل رأي مي‌گيريم، يعني كل ذيل را نداشته باشد. عبارت ذيل را بخوانيد.

منشي(يزدي)- آن ذيلي درحقيقت مورد رأي نيست،«هرگاه رهبر مرجع تقليد امام نباشد، با رأي خبرگان به مدت ده سال به رهبري انتخاب مي‌گردد»اين را از اين اصل داريم.

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)- بقيه‌اش را رأي بگيريم. آقاياني كه با متن منهاي اين ذيل موافق هستند، رأي بدهند. (13 نفر رأي دادند) اين هم رأي نياورد.

عميد زنجاني- صرف نظر از قسمت ذيل به معناي نفي ذيل نيست!

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)- چرا به معناي نفي ذيل است.

عميد زنجاني- مي‌شود اين ده سال را به هشت سال تبديل كنيم، دوازده سال كنيم شايد رأي بياورد.

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)-اين پيشنهاد جديد است مي‌توانيد بدهيد.

منشي(يزدي)- نه اصولا بحث در توقيت وغير توقيت است.

اميني- من يك پيشنهاد دارم كه اين ذيل الان گفته شده كه حتماً ده ساله باشد، پيشنهاد بشود كه خبرگان مي‌توانند به مدت ده سال به بطور دائم انتخاب كنند.

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)- خيلي خوب اين يك پيشنهاد جديد است.

آذري قمي- يعني چه؟

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)- يعني خبرگان مي‌توانند ده سال تمام، يادائم.

مؤمن- «با رأي خبرگان» را بكنيد «خبرگان مي‌توانند».

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)- آن وقت هرگاه مرجع هم نباشد در آن هست؟

منشي(يزدي)- بله بحث در صورتي است كه مرجع نباشد.

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)- مطلق باشد، ديگر هرگاه مرجع نباشد.

منشي(يزدي)- نظر شما را هم رعايت ميكند، يعني حتي درمرجع عام هم مي‌توانند موقت انتخاب بكنند.

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)- خيلي خوب با اين پيشنهاد، مخالف وموافق صحبت كنند تا ببينيم.

منشي(يزدي)- ما مخالف هستيم

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)- ما موافقيم.

منشي(يزدي)- پيشنهاد آقاي اميني اين است كه خبرگان مي‌توانندهم به شكل دائم وهم به شكل موقت تعيين كنند واطلاق اين جمله شامل ميشود حتي صورت مرجع تقليد عام را معنايش اين است طبق توضيحي كه مخبر محترم كميسيون دادند كه يك كسي هست مرجع تقليد عام است. به‌خصوص روي كلمةعام توضيح مفصلي داده شد، يعني مسلمانهاي آن كشور از آن كشور از اوتقليد مي‌كنند واو را واجد شرايط رهبري هم مي‌دانند. يعني مديريت دارد، مديريت دارد، همة اين شرايط را دارد. هم شرايط مرجع تقليد را دارد، هم شرايط رهبري را دارد وبالفعل هم مرجع تقليد هست. بعد چنين كساني را خبرگان مي‌بينند كه او شايستگي دارد براي رهبري ومرجع هم هست وبالفعل، در عين حال مي‌گويند ما مثلا شما را براي ده سال انتخاب مي‌كنيم، براي پنج سال شما را انتخاب مي‌كنيم. اين با مباني اصلي مسألة ولايت فقيه اصلا قابل تطبيق نيست. چرا؟ براي اينكه، انتخاب خبرگان به معني تطبيق در مصداق هست نه به معني دادن حكم ولايت، شرعاً. كسي كه فقيه جامع‌الشرايط است، مرجع تقليد عامه مسلمين هست، از طرف خداوند عالم، ازطرف ائمه معصومين صلوات‌ الله‌ عليهم‌ اجمعين، با ادله‌اي كه در باب ولايت مطلقه بحث شده است، او ولايت دارد، منتها آقايان تطبيق مصداق مي‌كنند كه در بين ساير مصاديق، او را مشخص مي‌كنند كه اين داراي اولويت لازم هست وتوقيت به هيچ وجه نمي‌تواند، يعني هيچ دليلي نمي‌تواند بگويد كه خبرگان مي‌توانند موقتاً او را انتخاب بكنند. بله در آنجائي كه مرجع تقليد عامه نباشد، اگر فقيهي بود كه مرجع تقليد عام نبود وداراي شرايط مديريت ومديريت بود، آنجا شما بگوييد احياناً به دليل مصالحي كه بحث شد دربارة همين جملة اخير، بتواند موقت تعيين بكنند، خوب تا حدي قابل تصور يا قابل قبول ممكن است باشد، اما اطلاقش به صورتي يك شامل مرجع تقليد عام هم بشود، قطعاً اين اصلا خلاف مباني مسلم بحث ولايت فقيه است. از اين جهت من مخالف هستم با اين پيشنهاد.

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)- آقاي امامي كاشاني موافق.

امامي كاشاني- عرض كنم كه بعضي دوستان ديگر هم پريروز اشكال فقهي داشتند، من خواهش ميكنم عنايت بفرمائيد، اين به نظرم اشكال فقهي ندارد، چرا؟ براي اينكه در تمام كتب فقهي، شما در ولايت فقيه بگرديد، شرط اعلميت را يك شرط محكمي نخواهيد ديد يعني كل كتابهائي كه در باب ولايت فقيه هست. چند

تا روايت جنابعالي آورديد حالا من عرض ميكنم. اين كتابهايي كه راجع به ولايت فقيه دارد، كلا روي مجتهد‌ دارد، مجتهد جامع‌الشرايط واما اينكه اعلم اگر او باشد، مرحوم آقاي نائيني، بحث دارد، مرحوم آشيخ محمد حسين اصفهاني دارد، ديگران هم دارند. اينها حتي اگر يكي اعلم باشد، ميگويند براي اينكه اختلال نظام نيايد، حكم مقدم نافذ است. مثلا اين آقايي كه فقيه است‌، آمد رئيس قوه قضائيه را نصب كرد، ديگري بعد از او نمي‌تواند رئيس قوه قضائيه را نصب كند، چرا براي اينكه اختلال نظام لازم مي‌ايد. آقايان، روي اين مسأله نظام اختلال نظام صحبت مي‌كنند، مرحوم شيخ روي همين صحبت مي‌كند، رفع اختلال نظام را به اين صورت مي‌كنند كه فقيه سابق نظرش نافذ است، اين، اين جور رفع مي‌كند.

بعضيها اختلال نظام را اينجوري رفعش مي‌كنند از جمله حضرت امام قدس‌سره‌الشريف ايشان مي‌آمدند با بيعت حلش مي‌كنند. شاهد اينكه مبناي حضرت امام اين است، نامه‌اي به حضرت آقاي مشكيني مرقوم فرمودند اين است كه خبرگان ملت، اين روي همان مسأله بيعت است، چون خبرگان منتخب مردم است. پس بنابراين وقتي ما مرجعيت را واعلميت را به عنوان…. البته من اينرا هم عرض كنم، ولو از ده دقيقه هم مي‌گذرد دربارة ائمه‌عليهم‌ الصلوه‌ والسلام، اين را ما قبول داريم، ولايت ائمه‌سلام‌الله‌عليهم، وليتي است قطعي گر چه در آنجا هم مي‌گويند كه پيغمبر اكرم(ص): ان‌الذين‌ يبايعونك‌انما‌يبايعون‌الله‌ تحت‌الشجره مي‌گويند آنجا بيعت بر نبوت نبود، بيعت بر ولايت بود، براي اينكه مي‌خواست كار خودش را محكمتر بكند. اما در عصر غيبت كبري ما مي‌توانيم فرق بگذاريم بگوئيم، آنجا بيعت محكم مي‌كرد ولايت را ولي در عصر غيبت كبري با تعدد فقيه، سراغ سابق ولا حق نرويم، سراغ بيعت وعدم بيعت برويم اما سراغ بيعت وعدم بيعت رفتند، بعضيها سراغ سابق ولا حق رفتند، ما مبنايمان را اينجا درست كنيم از نظر فقهي، ببينيم واقعاً مبنا چيست؟ اولا براي مجتهد مانند عصر ائمه‌عليهم‌السلام، اينجا من خواهش مي‌كنم، اگر چه هم وقت صرف مي‌كنيم، اين مبنا را از نظر متون فقهي تمامش كنيم. يك مطلب اين است كه آيا براي پيامبر وامام صلوات‌الله‌وسلامه‌عليهم‌اجمعين بيعت، محقق ولايت است يا نه مظهر ولايت است؟ اين را اثباتش كنيم كه محقق ولايت نيست ومظهر است. در عصر غيبت كبري ببينيم در تعدد فقهاء اگر ما گفتيم فقيه، همانطور كه جناب آقاي يزدي مي‌فرمايند، فقيه خودش ولايت دارد وما چيزي به او نداديم وتطبيق كرديم بر اين مصداق، بله ولايت را دارد ولي ولايت كه نافذ باشد، سرپرستي بالقوه دارد، نه سرپرستي نافذ، ما ادعايمان اين است كه با بيعت انجام مي‌گيرد. اگر شما غير بيعت را بياوريد، راهي غير از آن نداريد كه بيائيد بگوئيد، سابق ولا حق واما اينكه مي‌گويند اعلميت شرط

است براي ولايت كه اگر اين اعلميت شرط نباشد، ولايت نيست، اين حرفي كه ميزنند اثبات بكنند از نظر فقهي ولي نه از نظر اينكه همينجور دو تا روايت بخوانيم بگوئيم كسي كه اعلم باشد، كسي افقه باشد، نا واقعاً ببينيم فقها با اين روايات چه جور معامله كردند، چه جور بحث كردند؟ يك بحث فقهي ولو معطل بشويم بكنيم، بعد بيائيم اين مطلب را تمامش بكنيم.

منشي(يزدي)- پيشنهادمشخص باشد، پيشنهاد آقاي اميني، اين است كه خبرگان به طور موقت بتوانند معين بكنند. مطلقاً چه در مراجع تقليد، چه در غير، توضيح داده شد من در مخالفت صحبت كردم، ايشان در موافقت صحبت كردند، يك مخالف ديگر هم مي‌تواند صحبت كنند. آقاي آذري بفرمائيد.

آذري قمي- بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم. آش را نمي‌خورند ولي دهان سوزه را دارد. بالاخره وقتي اين كار را در اختيار آنها گذاشتيد وآمدند انجام دادند، ما از اين جهت به اصلاح فرار كرديم، حالا بعد در اختيار آنها بگذاريم كه اين كار را انجام بدهند.

واما صحبتي كه جناب آقاي امامي فرمودند، من خيلي تعجب مي‌كنم كه ايشان بحث ولايت فقيه را تا كجاها بررسي كردند كه اين مطالب را…. اصلا ولايت فقيه، معنايش حكومت فقيه است، آن وقت در حكومت فقيه، مي‌شود چند نفر باشند بطور مساوي همه‌شان حق حاكميت داشته باشند؟ در آنجا در مسأله عيسي بن قاسم وروايات ديگري زيار مفصل هست كه در روايت عيسي بن قاسم دارد كه: اگر كسي يك صاحب گوسفندي ورمه‌اي چوپاني داشته باشد، بعد به يك چوپان اعلمي برخورد بكند، اعلم بغنمه، مي‌گويد كه او را بيرونش ميكند واين را مي‌آورد سر كار وروي اين زمينه اعلمه هم هست، كه هم به جهت اصطلاح كبريات وتئوريها واحكام فقهي را مي‌گيرد وهم جنبة مديريت، مجموعاً از اين كلمة اعلميت در مي‌آ‎يد. بنابراين خبرگان حق ندارند كه به غير اعلم را اصل رأي بدهند وانتخاب بكنند. آنها كساني را مي‌توانند انتخاب بكنند ورأي بدهند كه صلاحيت وشايستگي از نظر شرع را داشته باشند وشرع وقتي اعلم را مقدم داشت، ديگر آنها حق ندارند بيايند غير اعلم را ترجيح بدهند. بله در بعضي موارد ممكن است كه مساوي باشند، صلاحيتشان يكسان باشد، چاره‌اي نداريم بيائيم مسأله تصدي را بگوئيم مرجع است، بيعت را بگوئيم مرجع است والا اگر بنا شد كه اينها يكيشان، امتيازي بر ديگري دارد بلا اشكال از روايت استفاده مي‌شود، حكم عقل اين هست، ولايت فقيه يعني حكومت فقيه، اگر اين جور است كه ايشان مي‌گويند، لازمه‌اش اين است كه همان تزي كه الان بعضيها دارند در مخالفت با حكومت اسلامي دارند، لا ولايت لفقيه علي فقيه را مطرح مي‌كنند ومجوزي براي با احكام

ولي فقيه و ولي مسلمين دارند مي‌كنند، اين حرف درست در مي‌آيد.

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)-من بعنوان موافق صحبت مي‌كنم، ببينيد، اشكال جناب آقاي آذري به

آقاي امامي اصلا وارد نيست، ايشان يك جهات ديگري هم در اظهاراتشان بود، نقطه‌اي هم كه نبود من الان روي آن تكيه مي‌كنم آقايان الان مخالفتشان در اين است كه مي‌گويند اگر مرجع بود، در آن قسمتش كه اختلاف ندارند، صحبت سر مرجعش است مي‌گويند اگر آنجا نبود، توقيت حق نداشتيم…

آذري قمي- من غير مرجع مي‌گويم، مطلقاً مي‌گويم.

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)- حرفي نداريم، خيلي خوب حالا بحثي نداريم. آقاي امامي روي اين تكيه داشتند وحق همين است، ما بيعت را شرط ميدانيم، اگر بيعت را شرط ميدانيم، اين بيعت هم از طريق خبرگان دارد تحقق پيدا مي‌كند، ما اين بيعت را ده ساله مي‌كنيم. كي گفته ما نميتوانيم بيعت ده ساله بكنيم؟ اين معنايش نفي بعد از ده سال نيست بعد از ده سال اگر صلاحيت او باقي بود باز هم اين بيعت را ادامه مي‌دهيم واينكه در بين عدة زيادي كه صالحند انحصار كه نيست، فرض اين است كه عدة زيادي صالحند. اينكه يكنفر مي‌تواند ولي امر بشود وحكمش نافذ بر ديگران باشد، دليلش اين بيعت است، چيز ديگري كه ندارد، مرجع اين آن بيعت است. والا ما مثلا صد نفر مجتهد داريم از بين اين صد نفر آمديم يكي را انتخاب كرديم با او بيعت كرديم، اين بيعت را فعلا ده ساله قيد مي‌كنيم، بعد از ده سال هم، دو مرتبه آن را تجديد مي‌كنيم. ما منعي براي اين از كجا داريم كي گفته كه ولي امر تا آخر عمرش ولي امر باشد، در بين صد نفر همه‌شان مي‌توانند ولي امر باشند؟ الان آن عامل نهائي وآن مرجع نهائي كه اين مجتهد را به ولايت رسانده بيعت است واين بيعت چه اشكال دارد كه موقت باشد؟ مانعش را آقايان اگر دارند بگويند.

عميد زنجاني-تقلي عام به معناي بيعت است ديگر.

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)- تقليد عام براي رهبري نبوده، آن باشد كه اصلا ديگر بيعت ما را نمي‌خواهد.

عميد زنجاني- مرجع عام باشد احتياج به بيعت ندارد.

نايب رئيس- آقاي اميني پيشنهاد را مطرح كردند ولي توضيح ندادند حالا مي‌توانند دفاع كنند.

مهدي كروبي- آقاي هاشمي! البته اين كار بايد بشود، ولي طريقي كه انتخاب شده چرا نقض مي‌شود؟ پيشنهاد آقاي اميني را پنج امضاء كنند، رأي بگيرند، بعد صحبت بشود.

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)- نه در پيشنهادهاي جديد بعد از رأي نياوردن ديگر اين نيست، آن مال پيشنهادهاي جديد در شرايط قبلي بود.

اميني- بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم. متأسفانه ما اين مسائلي را كه در اينجا مطرح ميكنيم در اين اصل، اينها نيازدارد به يك سلسله مباحث فقهي وبررسي احاديث ومدارك ومآخذ وما در اينجا اين كار را نمي‌كنيم، هر كسي يك چيزي بر طبق سليقة خودش مي‌گويد. در اين جهت كه ولايت فقيه، يك حقيقتي است در فقه اسلامي ما، فقه تشيع، مسأله‌اي نيست، اما اين مسأله هست كه آيا، اين مجتهدين فقهايي كه واجد همين شرايطي كه در روايات هست اينها بالفعل همه‌شان، الان ولايت دارند؟ يعني اگر ما صدنفر داشته باشيم كه واجد شرايط باشند الان صد تا رهبر وولي فقيه داريم بالفعل وهركدامشان هر گوشه‌اي براي خودشان بر طبق ميل خودشان حكومت مي‌كنند واحكامشان هم نافذ است؟ ظاهراً اگر اين باشد در اسلام يعني يك هرج‌ومرجي، اينكه نمي‌تواند به اين صورت باشد واحتمالات ديگري هم كه اينجاهست كه، گفتن آنها باز وقت مي‌گيرد، پس اين احتمال نيست به نظر من، چيزي كه هست اين است كه اين فقهايي كه واجد شرايط هستند، اينها مي‌توانند تصدي اين مقام را به عهده بگيرند. حالا تصدي به هر صورت كه شد، اگر خبرگان انتخاب كردند وبه اصطلاح بيعت شد، كما اينكه در سابقاً هم اينجوري بوده، خوب به اين وسيله فعليت پيدا مي‌كند يكدام وديگران حق ندارند. يعني ديگري نمي‌تواند انتخاب كند ولذا روايات هم دارد كه وقتي كه مردم بيعت كردند با يك نفر اگر با دو نفر بيعت كردند، حتي دارد كه: فاقتلوه، آن دومي را به قتل برسانيد. به هر حال اگر بوسيلة بيعت يا بوسيلة تصدي مقام،حالا من بيعت هم قطعاً نمي‌گويم، تصدي مقام، يك كسي متصدي شد، ديگري نمي‌تواند در اين قسمت دخالت كند، فعليت مشروط به تصدي يا انتخاب است(بيعت با مردم) بنابراين ما اگر گفتيم در فقيه آن شرايط هست نه معنايش اين است كه همة اينها هستند حتماً بيعت را مي‌‌خواهيم، روي اين حساب اگر بيعت شد، بيعت مختلف است: يكي وقتي براي هميشه بيعت مي‌كنند، يك وقت بيعت مي‌كنند براي 10سال، 20سال، 50سال، وهر چه… خبرگان مي‌توانند اين كار را بكنند اما قياس اين به معصوم واقعاً قياس درستي نيست. اينكه كسي بگويد چون معصومين هيچوقتي محدود نبوده وذاتي بوده، اين را با فقيه قياس بكنيم وبگوئيم فقيه هم اينجوري است، اين را به چه دليل مي‌گوئيم؟ معصوم بلي، آن يك لياقت ذاتي است در غير آن هنميتواند باشد احتياجي به هيچ چيزي هم ندارد. بلي، آن هم در تصدي اين مقام بتواند كاري بكند احتياج دارد كه مردم كمكش بكند وبيعت بكنند. قياس كردن اين مقدار درست نيست.

البته اين مطلبي را هم كه جناب آقاي يزدي فرمودند كه ما مرجع را از اين قسمكت جدا بكنيم. اگر مردم يك مرجع را انتخاب كردند. چه فرقي ميكند؟ مرجع وغير مرجع در اين جهت نميكند اگر قرار شد كه بيعت

باشد ولياقت ذاتي، بيعت حالا در مرجع و در غير مرجع هم اينجوري است.

اما اينكه فرمودند آخر ما بيائيم يك مرجع را اينجور محدودش بكنيم، خوب خبرگان هم عاقلند خودشان ميدانند اگر يك مرجعي است وخيلي خوب امتحانش را پس داده واز هر جهتي هست اينها داعي ندارند كه بيايند بطور موقت انتخابش بكنند، يا غير مرجع هم، غير مرجع هم اگر فردي بود لايق بوده واميد داشتند وميدانستند كه اين فرد از هرجهت لايق است وداعي ندارند كه موقتش بكنند.

اما ما چرا اين موقت بودن را از خبرگان بگيريم البته من اين را اعتراف مي‌كنم كه اين موضوع يك امر غير مأنوسي است ما تا حالا آنچه شنيده بوديم البته فكر مي‌كرديم كه هر كسي رهبر شد، اين ديگر براي هميشه بايد باشد، اين غير مأنوس است. ولي من خيال مي‌كنم اين غير مأنوس، مأنوس ميشود. همين‌طوري كه ما تا حالا فكر ميكرديم كه بايد حتماً رهبر مرجع باشد وحضرت امام اين توصيه را فرمودند وجا افتاد اين هم به نظر من جا ميافتد، ما اين حق را نگيريم.

مطلبي را كه از آقايان فرمودند وآن اينكه در مرجع عام ديگر بيعت نميخواهيم، يعني چه؟ مرجع عام يعني مرجع مسأله، مردم ميخواهند مسائلشان را از اوبگيرند. اگر مردم يك مرجعي را انتخاب كردند اين معنايش بيعت براي رهبري كه نيست. اينها با هم فرق ميكنند.

محمد يزدي- فرض اين است كه در مرجع عام بيعت شده از ناحيه مردم است، نه از ناحيه خبرگان.

نايب رئيس- بلي توضيح مي‌دهند ولي در حد كميسيون.

محمد مؤمن- در حد حرفهائي كه زده شده.

نايب رئيس- يعني آن قسمتي كه كميسيون قبول دارد. هر چه ميخواهيد بگوئيد ولي بايد دفاع از كميسيون بكنيد، بفرمائيد.

محمد دانش‌زاده(مؤمن)(مخبر كميسيون)- كميسيون به طور كلي با اين حرف مخالف است استناد شد در اثبات اين مطلب به اينكه در ولايت فقيه اعلميت شرط نيست، من چه كنم استناد كردند براي اينكه همين فرمايشي را كه آقايان فرمودند، تثبيت كنند. اين معنا نظر قطعي كميسيون است كما اينكه عرض كرديم در ذيل آن اصل هم تصريح شده ودليلش هم همين است كه حاج‌آقا آذري فرمودند وبه نظر من ميآيد كه براي حاج آقا امامي، يك مقدار مسأله اشتباه شده بين اينكه ولايتما فقيه باشد يا ولايت به معناي رهبري امت باشد آنچه كه مرحوم شيخ رضوان‌الله‌عليه در مكاسب دارد و به دنبال او علماء معترض شده‌اند.ولايتما است و به فرمايش حضرت امام رضوان‌الله‌عليه كه وقتي در مقام بيان ولايت فقيهي كه الان دنبالش هستيم، بوده‌اند. ايشان فرموده‌اند راهش اينهائي نيست كه اينها رفته‌اند وراست است براي اينكه آنها فقط براي اينكه نصب قيم بر قصر وغيب بكنند وموقوفة بدون متولي را بخواهند متولي بشوند، اين مسائل را بحث كرده‌اند وما هم….

محمد امامي كاشاني- من بايد اينها را جواب بدهم.

منشي(محمد يزدي)- آقاي امامي! اينجا كه بحث مدرسه‌اي نيست خواهش ميكنم اجازه بدهيد ايشان صحبتشان را بكنند.

محمد دانش‌زاده(مؤمن)(مخبر كميسيون)- عرض كنم در آن مسآله شايد از نظر موازين فقهي بخواهد صحبت بشود، بنده هم مثلا موافق باشم، درست است. ادله‌اي كه حتي در باب قاضي ممكن است بگوئيم كه فرمودند منهاي نصب در حكومت اسلامي. در باب قاضي، در باب متصدي امور صغار وامثال ذلك، اعلميت شرط نيست ولي به تعبير آقايان امامت امت ورهبري جامة اسلامي وبه بعضي تعبيرات ولايت عظمي اين ولايت، روايات صريح است در آن و اين متأسفانه معمولا فقها متعرض شده‌اند، آن مواردي است كه اطلاقات ادله هم هست، راست هم مي‌گويند.

اما در اينجا من در موقعي كه نظر كميسيون را در شور اول تبييمن ميكردم، عرض كردم ممكن است ما در مرجع تقليد بگوئيم دليلي بر اينكه مرجعيت تقليد بايد اعلم باشد. نداريم. جز همان مسأله بناء عقلاء وليكن در مسأله امامت امت ورهبري جامة اسلامي از طريق شيعه وسني، بك روايتي هست كه مستفيض است، هم از طريق ما وهم از طريق سني‌ها وهمان روايت كه هر امتي كه هر امرش را به هركسي واگذار بكند «وفيهم من هو اعلم منه لا يزال يذهب امرهم في» اين تعبيري است كه شايد عبارت لفضي‌اش هم نزديك متواتر باشد. در روايات خودمان هم، هم صحيحة عبدالكريم اين عتبه هاشمي داريم كه حاج‌آقا نفرمودند در ذيلش عبارتي قريب به اين حضرت صادق(ع) از حضرت رسول صلي‌الله‌عليه‌و‌آله نقل ميكند وهم صحيحة عيسي ابن قاسم كه ايشان توضيح فرمودند. در مسأله ولايت به معناي امامت امت اين حرفها نبايد گفته بشود.

توسلي- امام گفته‌اند «مجتهد عادل»

محمد دانش زاده(مؤمن)- بله اما بايد شرايط ديگر را هم داشته باشد.نه مجتهد غير عادل…..

يكي از اعضاء- در روايت اينجور است.

محمد مؤمن- در روايات معصومين نيست.

من يك جمله‌اي خدمت آقايان عرض بكنم وآن اين است كه الان يك مسأله‌اي استكه بنده مدعي هستم واثبات هم ميكنم كه همين طور است كه ميگويم وروايات اختصاص به ائمه سلام الله عليهم قطعا ندارد. هميشه پيغمبر فرموده قضيه همينطور است نه در زمان حضرت صادق(ع) من هو اعلم منه صحيحة عبدالكريم ابن عتبه، آقاي عزيز من! اين است واين را توجه داشته باشيد كه اگر حكم الله اين باشد شما الان بخواهيد يك دستي مقابل اين بالا بكنيد، بي‌مسئوليت نيستيد. اين مطلب راجع به اين.

اعلميتي كه ما مي‌گوئيم بنده از قديم هم اين را در خبرگان گفته‌ام وبه حسب ادله مسلم است همانطور كه حاج‌آقا فرمودند«من هو اعلم بغنمه»(در صحيحة عيسي ابن قاسم است) «اعلم بغنمه» يعني هم تئوري….

نايب رئيس- شما سه دقيقه ديگروقت داريد، سعي كنيد از بقيه وقتتان استفاده بكنيد.

محمد دانش زاده(مؤمن)- چشم. اداره تئوري آن را خوب بداند وهم بتواند خوب اداره بكند. هم اعلم بامرال فقيه باشد وهم بغنمه باشد، هردو جهت معتبر است. از نظر شرعي، شبهه در آن نيست. ما نمي‌گوئيم اعلميت فقط اگر كسي باشد، نتواند اداره بكند اصلا او ولايت ندارد به حسب روايات ما كسي كه فقط اعلم به فقه باشد، ولايت ندارد ولايت مال كسي است هم فقيه باشد وهم مديريت داشته باشد اگر ما ولايت فقيه را پذيرفتيم. يك وقت نمي‌پذيريم ميگوئيم كه از قبيل امور حسبيه است كه آن آقاياني كه ولايت فقيه را قبول ندارند اين حرف را ميزنند يعني در حد امور حسبيه مي‌پذيرند. اگر اين را گفتيم خوب حسابمان جدا ميشود. اما اگر ولايت فقيه راپذيرفتيم يكي از ادله‌اش شما خودتان قرار ميدهيد«من كان منكم كذا فاني قد جعلت عليكم حاكما» هر كسي كه اين عنوان برايش منطبق است حضرت فرمود حاكم است منتها در اين مورد مسلم است مال وقتي است كه همان‌طور كه در باب قضائش هم مي‌گوئيم اگر رفت پيش يك قاضي، نمي‌تواند ديگر قاضي دخالت بكند چرا؟ چون ادله مال جائي است كه هنوز شخص متصدي پيدا نكرده. فلذل همانطور كه در فرمايشات جناب آقاي اميني هم بود دليلي بر اينكه در فعليت ولايت بمعناي اينكه شروع بكند جز تصدي لازم باشد، نداريم در زمان ما بيعت ارزش شرعي ندارد، به حسب ادله ما بيعت با«من له الولايه» است نه بيعت محقق ولايت باشد. خواهش ميكنم به اين مطلب دقت كنيد. بيعت با من له الولايه شرعاً است نهبيعت محقق ولايت باشد. روي اين اساس به شما عرض بكنم بيعت از نظر ادله ما نمي‌تواند محقق ولايت باشد، تصدي درست

است. مثل باب قضا كه اگر شخصي متصدي شد ديگر نوبت براي ديگري نمانده از نظر ادله مسأله اينطوري است. نامه حضرت امام را من عرض بكنم خيلي كوتاه، آنچه كه حضرت امام فرموده‌اند همين مسأله‌اي است

كه ما عرض ميكنيم.

حضرت امام رضوان‌الله عليه كه فرموده‌اند اگر مردم خبرگان را انتخاب كردند وخبرگان هم كسي را هم معلوم كرد…

توسلي- اعلم ندارد.

محمد مؤمن- ميدانم، خبرگان هم با رعايت ضوابط شرعي نه بدون روايت، پس بگو غير مدبر….

توسلي- خير، ميگويد مجتهد غير عادل.

آذري قمي- نامه امام مديرو غير مدبر ندارد.

محمد مؤمن-اگر كسي را انتخاب كردند وقتي آنها هم فردي را تعيين كردند قهراً مورد قبول مردم است يعني ميتواند متصدي باشد. آقا مسأله شرعي نيست وحكمش هم نافذ است. نه معناي شرعي را ميخواهند بفرمايند مسأله عادي است يعني وقتي مردم او را قبول كردند قضيه تمام است.

توسلي- امام در رهبري معتقدند به اينكه مجتهد عادل را اگر خبرگان انتخاب كردند، او ولي امر است.

محمد مؤمن-«ولو ‌لم ‌يكن‌ مديراً ‌و لا‌ مدبراً ؟»

توسلي- مدبر باشد اما مجتهد اعلم ما نداريم اين عين عبارت است ببينيد!«من از ابتدا معتقد بودم واصرار داشتم كه شرط مرجعيت لازم نيست. مجتهد عادل مورد تأييد خبرگان محترم سراسر كشور كفايت ميكند. اگر مردم به خبرگان رأي دادند تا مجتهدي عادل را براي رهبري حكومتشان تعيين بكنند وقتي آنها هم فردي را تعيين كردند تا رهبري را به عهده بگيرد قهري او مورد قبول مردم است.» در اين اعلميت نيست.

آذري قمي- عبارت امام مدير ومدبر ندارد.

توسلي-«دراين صورت او ولي منتخب مردم مي‌شود وحكمش نافذ است.»

آذري قمي-چرا توجه به عبارت امام نمي‌كنيد؟

توسلي- همين امامي كه قائل به ولايت رهبري است اين را امام ميگويد«مجتهد عادل»

محمد دانش زاده(مؤمن)- اگر مسأله اين باشد در عبارت حضرت امام رضوان‌الله عليه مدير ومدبر هم ندارد بايد باشد.

توسلي- باشد. اين منافات با آن ندارد. مجتهد عادل ندارد كه اعلم…..

محمد دانش زاده(مؤمن)- پس حضرت امام در اين عبارت فقط نظر به مسأله مرجعيت دارد.

منشي(يزدي)- جناب آقاي مؤمن! وقت تمام شده خلاصه‌تر بفرمائيد.

محمد دانش زاده(مؤمن)(مخبر كميسيون)- به هر حال در توجيه فرمايشات آقايان در كميسيون بنده آن موقع عرض كردم. مرجعيت اگر بقول مطلق بخواهد شرط بشود، خلاف شرع است چرا؟ براي اينكه لازم است هم اعلميت داشته باشد بالفقه واعلميت داشته باشد به تدبير المر.

بنابراين حضرت امام چيزي را كه فرموده‌اند، عين فقه است ولي نه معنايش اين است كه شرايط ديكر لازم نيست. ايشان در مقام بيان اين بوده‌اند كه جز اجتهاد وعدالت در برابر مرجعيت، چيز ديگري نميخواهد.

نايب رئيس- كافيست، آقاي اميني پيشنهادتان را جهت رأگيري مشخص بكنند.

ابراهيم اميني- پيشنها من اين است. اجازه بدهيد يك جمله هم بگويم.

نايب رئيس- پيشنهادتان را براي رأي گيري مشخص بكنيد، در همان جمله بگوئيد.

محمد امامي كاشاني- يك جمله هم من عرض بكنم.

منشي(يزدي)- جناب آقاي امامي! بحث را ديگر تمام كنيد.

محمد امامي كاشاني- نميخواهم بحث بكنم ميخواهم بگويم كه اگر آقايان صلاح بدانند اين اصل را اگر چند تا كتاب هم بياوريم اينجا….

منشي(يزدي)- نه، آقاي امامي! الان فرصت اين بحث‌ها نيست اين بحث‌ها را ما ميرويم در مدرسه ميكنيم.

نايب رئيس- آقاي امامي! شما كه شيوه بحث مدرسه‌اي را ديده‌ايد هيچ وقت ما در بحث‌هاي طلبگي، به يك نتيجه مشخص نميرسيم. هيچيك از آقايان از رأي خودشان برنمي‌گردند اين نوع روايات عيسي ابن قاسم و فلان را..

امامي كاشاني- اين روايات را چرا فقها گفته‌اند، علتش چه بوده است؟

منشي(يزدي)-آقاي امامي! قرار شد كه بحث نكنيم. پيشنهاد شده بحث هم شده ولي اين بحث جايش اينجا نيست.

نايب رئيس-ما پيشنهاد آقاي اميني را به رأي مي‌گذاريم آقايان هم رأي‌هاي خودشان را قبلا داده‌اند يعني

هيچكس الان رأيش را عوض نميكند. آقاي اميني! پيشنهادتان را بگوئيد همين كه شما مي‌فرمائيد اگر دو نفر ديگر الان در جلسه بودند تمام مي‌شد. حالا ديگر ما بيائيم كتابهاي جواهر واينها را بياوريم اينجا بخوانيم، همين

دونفر بيايند حل مي‌كنند.

ابراهيم اميني- من يك جمله‌اي را عرض بكنم كه شايد جمع بين اقوال آقايان باشد. البته حضرت امام فرموده‌اند كه مجتهد عادل كافيست. يعني ايشان خواسته‌اند اقل آن چيزهائي كه لازم است كه از آن پائين‌تر نيست، خواسته‌اند اين را بفرمايند. اما شرط ديگر را نفي نكرده‌اند. بنابراين اينجوري است با آن اعلميت، اينجور در مي‌آيد كسي كه واجد همة شرايط رهبري باشد، اگر يك فرد بود، انتخاب ميشود، اگر متعدد بود، اعلم در بين آنها ميسازد با اينكه خيلي از اعلم در فقه واينها پائين‌تر باشد در واقع اعلم در بين آنها است. آن رواياتي هم كه هست، خدشه نيست.

نايب رئيس- آقاي اميني! سه بار صحبت نفرمائيد. اين حرف‌ها واين استدلالها را هم كه مي‌فرمائيد آنها كه مخالف هستند از شما قبول نمي‌كنند معمولا اينطوري است.

ابراهيم اميني- چشم، قبول نكنند، اما پيشنهاد من اين است كه در ذيل اين عبارت اينجور بشود:«خبرگان مي‌توانند به مدت ده سال يا بطور مطلق تعيين كنند».

نايب رئيس- خيلي خوب يعني بطور دائم.

ابراهيم اميني- بلي، يا بطور دائم.

منشي(يزدي)- اعم از اينكه مرجع عام باشد يا نباشد؟

ابراهيم اميني- بلي مطاق است اجازه بدهيد عبارت را بخوانم: «خبرگان مي‌توانند رهبر را به مدت ده سال يا بطور دائم تعيين كنند»….

نايب رئيس- ديگر كمتر از ده سال نمي‌شود يا ده سال، يا دائمي.

عميد زنجاني- يعني نقض دو نظريه.

نايب رئيس- خوب باشد راه حل است.

حسين هاشميان- جمع بين نظرين نيست، نقض هر دو نظر است.

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)- آقاياني كه موافق اين پيشنهاد هستند رأي بدهند(عده كمي رأي دادند) خوب اگر اين عوامها رأي ندهند…

عميد زنجاني- جناب آقاي هاشمي! اين قابل بحث نبود براي اينكه نقض هر دو نظر بود.

منشي(محمد يزدي)- آنها كه قبول نداشتند، اصل توقيت را قبول نداشتند.

امامي كاشاني- پيشنهاد آقاي اميني حق را به حقدار داده بود. اين حق خبرگان است آنها هستند كه انتخاب مي‌كنند نه ما.

نايب رئيس- خوب اين آقاياني كه رأي نمي‌دهند منتظر يار هستند كه آنها بيايند، دوباره رأي بگيريم. خوب اين يار ممكن است براي آنها اتفاق بيفتد.

منشي- آقاي هاشمي! تنفس ميدهيد يا نه؟

نايب رئيس(هاشمي)- نه‌، تنفس نمي‌دهيم. خوب، از اين اصل عبور مي‌كنيم به اصل بعدي ميرويم.

آذري قمي- اگر بناي لشكر كشي باشد بايد معين بكنيد كه چه ساعتي رأي مي‌گيريد؟

نايب رئيس- در جلسه عصر رأي مي‌گيريم. هرچه يار داريد بياوريد آقاي مؤمن! اين براي عصر مي‌ماند جنابعالي اصل بعدي را بخوانيد.

حسين هاشميان- آقاي هاشمي تنفس نمي‌دهيد.

نايب رئيس- نه، چون دوساعت ‌ونيم بيشتر نمي‌توانيم كار بكنيم ما جلسه را نه ‌ونيم شروع كرديم آقاي مؤمن بفرمائيد.

آذري قمي- آقاي هاشمي! آن پيشنهاد من را نخوانديد.

نايب رئيس- حالا كه فعلا اين بحث نيست. شما هم به هر حال توقيت را پذيرفته‌ايد، اين آقايان به توقيت رأي نمي‌دهند واين آقايان هم به غير توقيت رأي نمي‌دهند.

محمد يزدي- اجازه بدهيد آقاي هاشمي! ايشان نمي‌گويند كه خبرگان موقتاً انتخاب بكنند. عنايت بفرمائيد ايشان مي‌گويند خبرگان حق داشته باشند پس از ده سال ببينيد اگر شرائط تغيير كرده است جابجائي بكنند.

نايب رئيس- اين را كه هميشه دارند.

محمد يزدي- نه، آن هميشه درصورت تحقق اين است. مي‌گوينددرظرف10 سال بتوانند اينكار را بكنند.

نايب رئيس- نه، اين پيشنهاد رأي نمي‌آورد. ايشان مي‌گويند چون رعايت ترجيح‌هائي كه پيش مي‌آيد در هر زمان ممكن نيست حداقل زماني كه تجديد نظر براي خبرگان جايز است، ده سال باشد. تجديد نظر را كه ما

در شرايط عامه داده‌ايم به علاوه اين باشد عصر كه افراد هم هستند اين را مطرح كنيد. اصل بعد را بفرمائيد.

محمد مؤمن(مخبر كميسيون)- بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم.

اصل يكصدوهشتم- به منظور نظارت بر حسن انجام وظايف رهبري واجراي اصل يكصدوهفتم ويكصدويازدهم وانجام ساير وظايف مذكور در اين قانون تعدادي از مجتهدين عادل وآگاه به زمان كه داراي قدرت تشخيص واحراز شرايط وصفات رهبري باشند با رأي مستقيم ومخفي مردم به عنوان خبرگان انتخاب ميشوند. تشخيص صلاحيت داوطلبان مجلس خبرگان به عهده فقهاء شوراي نگهبان است. دورة نمايندگي مجلس خبرگان 8 سال است انتخاب هر دو بايد بيش از پايان دوره قبل برگزار شود بطوريكه كشور در هيچ زماني بدون مجلس خبرگان نباشد.

در مورد اين اصل با آنچه كه در جلوتر در مرحله اول كميسيون پيشنهاد كرده بود، تنها يك مختصر تغييري داده شده و آن اينكه تعدادي از علماء عادل بود جلوتر اين عبارت را آقايان كردند«تعدادي از مجتهدين» يعني شرط خبرگان را يك مقداري بالا بردند والا ساير جهاتش همان‌هائي است كه در شور اول كميسيون پيشنهاد كرده بود. من خيلي مختصر عرض ميكنم كه به وظائف خبرگان اول در اين اصل اشاره شده كه يكي نظارت برحسن انجام وظايف رهبر است كه آن دفعه هم عرض كردم، نظارت بر حسن انجام وظايف رهبري اين لازمه اصل يكصدويازدهم هست چون در آنجا دارد كه «اگر خبرگان ببينند رهبر يا شرايط را از دست داده يا نمي‌تواند درست رهبري بكند، رهبر را عزل مي‌كنند» خوب لازمه‌اش اين است كه يك نظارتي داشته باشند براي اينكه ببينند كه حسن انجام وظايف هست يا نيست؟ يك مقدار صحبتي بودعرض كردم در خود اجلاسيه‌هاي خبرگان از اين جهت ما اين را اينجا آورديم كه به آن تصريحي شده باشد.

اجراي اصل يكصدوهفتم هم كه مسأله تعيين رهبر است كه به عهدة خبرگان گذاشته شده. اجراي اصل يكصدويازدهم مسأله عزل رهبر است در صورتي كه فاقد شرايط بشود، اين‌هم باز آورده شده وانجام ساير وظايف مذكور در اين قانون، اين را هم اضافه كرديم به خاطر اينكه در اصل يكصدويازدهم مكرر آنجا باز گفتيم كه با تأييد خبرگان مثلا اگر معاوني باشد، عهده‌دار ميشود تأييد خبرگان را در بعضي از اصول ديگر، چون آورديم از اين جهت« انجام ساير وظايف مذكور در اين قانون» «تعدادي از مجتهدين عادل». اينكه تعبير كردند«علما» را به«مجتهدين» تغيير داده‌اند. آقايان گفتند فقها بعضي گفته‌اند«علماء» را گفتند يك لفظي است كه خيلي‌ها اشكال داشتند به تعبير حـاج‌ آقا كشدار است، ممكن است يك شخـص شرح لمعه خوان هم اگر يك جائي چند سال خصوصاً بماند وامام جماعت بشود بر او«علماء» اطلاق بكنند. ولي براي اينكه ما اين ابهام را از بين ببريم، صحبت


شد بعضي تعبير كردند به فقهاء، كميسيون گفت لفظ فقهاء يك تعبير بالائي است يعني به كسي كه واقعاً در اولين مرحله اجتهاد باشد، فقيه گفته نمي‌شود وروي اين حساب مجتهد گفتيم كه هم از نظر فضلي در مرحله بالائي باشد واينكه خيلي مراحل بالا لازم نباشد ومراحل پائين را شامل نشود. وكميسيون معتقد بود كه كلمه«مجتهد» كه اصطلاح فقهي دارد واجتهاد را در مباحث اجتهاد وتقليد تقسيم كرده‌اند به اجتهاد مطلق واجتهادي كه همراه با تجزي است. كميسيون معتقد بود كه اين كلمه«مجتهد»هر دو را شامل مي‌شود. كسي كه في‌الجمله مجتهد باشد ولو به«اجتهاد تجزي». لذل حداقلي كه براي اين شخص از نظر اطلاعات اسلامي لازم دانسته شد اين شد كه«اجتهاد» داشته باشد. ساير شرايط ديگرش هم مسأله‌اي ندارد، با رأي مستقيم ومخفي مردم. تشخيص صلاحيت داوطلبان هم به عهدة فقهاء شوراي نگهبان گذاشته شد به خاطر اينكه مسأله فقه مطرح است واينكه مي‌توانند تشخيص شرايط بدهند يا نه؟ غير فقها گفتند نمي‌تواند. اين قسمت آخر هم دوره نمايندگي مجلس خبرگان 8 سال است. اين صحبت شد يكنفر بخواهد بالاخره بخواهد پختگي پيدا بكند، قاعده‌اش اين است كه يك زمان نسبتاً طولاني باشد واين كه 8 سال گذاشته شد به خاطراين است كه در همان قانون سابق هم كه از طرف فقهاء شوراي نگهبان به تصويب مقام رهبري رضوان‌الله‌عليه رسيده بود، 8 سال بود. ديگر كميسيون داعي بر اينكه اين تغيير را بدهد، نديد، ولذا همان 8 سال را ذكر كرد. ذيل هم تأكيد بر اين است كه ما بايد هميشه خبرگان داشته باشيم چون اينها نگهبان ومؤيد مقام رهبري هستند. حالا بعداً اگر توضيحي لازم شد، خدمتتان عرض مي‌كنم والسلام.

منشي(يزدي)- پيشنهادها را كه من نگاه كردم تأمين شده است اگر نظر كسي تأمين نشده است غير از آن قسمت مطرح كنند.

مهدي كروبي- اين جديد است. امام دررهبري، تنها مرجعيت را خواسته بودندحذف شود لفظ مرجعيت حذف بشود، اينرا كه همة ما مي‌دانيم.حالا اين اختياراتي كه به خبرگان داده‌اند اصلاً بكلي قانون اساسي تغيير كرده. خوداصل قانون اساسي قبلي بايد باشد همان را بايد رأي بگيريم. مگر اينكه بخواهيد وارد بشويد اول بايد رأي گيري بكنيم ببينيم بايد وارداين بحث‌ها بشويم يا نه؟ امام صريح يك نامه نوشته واين نامه موجود است كه من اينرا از اول مي‌دانستم كه لفظ مرجعيت …«مجتهد عادل» باشد. اصلا هيچ بحثي نداشته كه خبرگان بگويند علماء باشند يا مجتهد باشند واين چيزهاي جديد است واين نامه حضرت امام است شما اين نامه را بخوانيد.

توسلي- اينجوري نيست واقعا اينجوري نيست امام آن چيزي كه نظرش بود واقعا اين بود كه فقط بحث مرجعيت بيفتد نمي‌خواست قانون اساسي…

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)- من خيال مي‌كنم كه اين خيلي بحث ندارد. طرفداران اين به اندازه كافي هستند آقاياني كه …

مهدي كروبي- آقا! مطلب روشن است آخر.

محمد مؤمن- محدودة مسائل مورد بحث:

1- رهبري، يعني ببينيم كه مرجع باشد يانه!؟ «خواسته بوديد نظرم را در مورد متمم قانئون اساسي بيان كنم هر گونه آقايان صلاح دانستند عمل كنند، من دخالت نمي كنم فقط در مورد رهبري ما كه نمي‌توانيم تا آخر… » يعني فقط در مورد«رهبري» من مي‌گويم لازم نيست«مرجع» باشد همين. اما در مورد مسائل ديگر بحث نكنيم؟

توسلي- خير، نبايد بحث بشود.

محمد دانش زاده(مؤمن)- يعني فقط همين را بحث بكنيم؟

مهدي كروبي- غير ازاين چيز ديگري نبود.

محمد دانش زاده(مؤمن)- اجازه بدهيد معناي اين عبارت اين است كه يعني حضرت امام مي‌فرمايند در مورد رهبري فقط كاري كه مي‌توانيد بكنيد«مرجع» را برداريد وبگذاريد«مجتهد عادل» ؟

مهدي كروبي- آقا جان اشكال ما تنها اينجا بوده مشكلي بوده، قضيه آقاي منتظري پيش آمده، قبلش……

محمد دانش زاده(مؤمن)- پس اين اصل قبلي را هم شما قبول نداريد براي اينكه شورائي را برداشتيد.

مهدي كروبي- شورائي را هم باز از اين جهت كه فرمودند.

نايب رئيس(هاشمي)- آقاي مؤمن من مي‌گويم ما كه راه حل ساده داريم چرا بحث بكنيم؟ آقايان چرا جروبحث مي‌كنند. آقاياني كه موافقنه اين اصل در كار بحث ما بيايد رأي بدهند.(اكثراً رأي دادند) خوب بيشتر آقايان موافقت خودشان را اعلام كردند تصويب شد وتمام شد ديگر.

موسوي خوئيني‌ها- من مخالف هستم.

عميد زنجاني- اشكال ايشان وارد است.

نايب رئيس(هاشمي رفسنجاني)- هيچ وارد نيست.

آذري قمي- اشكالش اين است كه اين يك سنتي براي بعدي‌ها مي‌شود.

نايب رئيس- مي‌گويم اشكال ايشان هيچ وارد نيست آقاي آذري! اين سنت مضري نيست چون واقعاً اگر

اصلي رأي نداشته باشد ديگر حالا… آقاي خوئيني‌ها! شما در آنجاها كه مخالف هستيد پيشنهاد حذف بدهيد رويش بحث بكنيم.

موسي خوئيني‌ها- آخر اصلا كلش اشكال دارد.

نايب رئيس- خيلي‌هايش كه همانها است.

موسوي خوئيني‌ها- كاملا اصل عوض شده.

منشي(محمد يزدي)- اجازه بدهيد اصل يكصدوهشت قبلي را بخوانيم

موسوي خوئيني‌ها- اجازه بدهيد ما مخافتمان را بگوئيم،(هاشمي- بفرمائيد) عرض كنم در آن چيزي كه رأي آورد به بحث گذاشته بشود كه اشكال ندارد، بعد از اينكه رأي آورد بحث مي‌كنيم، اما اينكه به وجدان انسان مي‌تواند، حضرت عباسي ادعا كند كه اصلا مشكلي كه در مسأله رهبري پيش آمد وحضرت امام هم به خاطر همان حاضر شدند در قانون اساسي تجديد نظر بشود وآن اشكالات ديگر را مدتها قبل خدمت ايشان عرض مي‌شد وايشان آمادگي نداشتند واين مشكل مسئله رهبري كه پيش آمد قبول كردند كه تجديد نظر بشود ومشكلش هم همين بود ونه اينكه حالا خبرگان آيا تعدادشان چند نفر از مجتهدين چنين وچنان باشد، نباشد، حق نظارت بر رهبر داشته باشد يا نه؟ اصلا اينها نبود. مشكله‌اي بود كه در امر رهبري پيش آمده بود.

اما البته چون حالا رأي آورد به نظر من همين روش خوبي است، مشروع هم مي‌شود وديگر جاي ابهامي باقي نميماند. اما نكته‌اي كه بنده به آن جهت مخالفم وبا حذف هم درست نميشود اين است كه آقايان آمده‌اند براي خبرگان در اصل يكصدوهشتم نحوة انتخابشان، كيفيت انتخابش، تعداد وهمة اين چيزها كه قانون اساسي گقته چكار بايد بشود، همة اينها را گفته طبق يك آئين نامه‌اي است كه به‌وسيلة فقهاي اولين شوراي نگهبان تهيه وبا اكثريت آراء آنان تصويب ميشود وبه تصويب نهائي رهبر انقلاب هم رسيده، بعد از آن هم تجديد نظر در آن با خود خبرگان است.

در آن اصل ديگر هم كه اصل يكصدويازدهم هست كه مي‌گويد اگر رهبر از انجام وظايف رهبري ناتوان شد خبرگان بايد بيايند يك فرد ديگري را انتخاب بكنند.

نظـر مبارك آقايان كميسيون اين بوده كه ما در واقـع جمع كرده‌ايم همة اين مسائل را آورده‌ايم يك جا

گفته‌ايم. به نظر بنده اصولا اينكه ما بيائيم در نظام، در رأس اين مخروط يك فردي را برگزينيم ومنصوبش كنيم وبگوئيم همه زير نظر او هستند، بعد يك رهبري مخفي درست كنيم، يك جمعي را ناظر بر كار او، مراقب او يك نوع حقي پيدا كنند هر روز وشب كه چرا اين كار را كردي بيا توضيح بده، آن كار را چرا ميخواهي انجام بدهي؟! اين در واقع يك رهبري مخفي درست كردن است كه آن رهبرعلني رسمي مورد رأي خبرگان اين را اسمش را رهبر بگذاريم، اما در پشت صحنه يك تعداد، كساني آورده‌اندكه خود آنها واجد شرايط رهبري باشند يعني اطراف شبهه. خوب ما بيائيم يك جمعي درست بكنيم به نام خبرگان كه خودشان اطراف شبهه، اينها ناظر بر كسي هستند كه براي رهبري انتخابش كرده‌ايم. خوب، اين يعني قدرت اصلي دست آنها.(بنده كه مي‌گويم تفاوت جوهري واساسي دارد اين است). حالا اينكه بالاخره همه بايد تحت مراقبت باشند بحثي نيست، اما اين را ما بيائيم رسمي، علني در قانون اساسي بنويسيم رهبر را تا اين حد پايين بياوريم كه اين رهبري كه ما انتخاب كرده‌ايم تحت مراقبت يك جمعي او را هم گذاشته‌ايم وآن جمع هم شما آمده‌ايد براي اينكه خبرگان را از وضعيت فعلي بيرون بياوريد تعبير كرده‌ايد تعدادي از مجتهدين عادل وآگاه به زمان، داراي قدرت تشخيص واحر از شرايط وصفات رهبري يعني كساني كه خودشان در همان اطراف شبهه هستند، اينها را شما بياوريد حق نظارت بر رهبري بدهيد، يعني رهبري مخفي! خوب بعد هم در اين اصل يكصدوهشتم كه مي‌گويد: شرايط خبرگان، نحوة انتخابشان وهمة اينها… آن چه اشكالي داشته كه شما آمده‌ايد همة اينها را از اختيار قانونگذاران بعدي خارج كرده‌ايد؟ مجتهد عادل وآگاه به زمان، خودش هم واجد شرايط وصفات رهبري، چه نيازي دارد كه ما براي تعيين رهبري حتماَ وجزماً بگوئيم چنين افرادي لازم است؟ ممكن است آقايان بفرمايند(كما اينكه مرتب در بعضي از كلمات طيبه پيدا ميشود) اينكه تعيين رهبر وولي امر مسلمين كه ولايت فقيه بر عهدة او هست بايد كساني باشند خبرويت در تشخيص اين معنا داشته باشند. وبنده سؤال مي‌كنم واقعاَ مگر آقايان كه مي‌خواهند رهبر تعيين بكنند مي‌نشينند با او(يا نشسته‌اند) ساليان دراز مباحث فقهي در همة ابواب ودر اثر اين همه بحثها وسوابق مذاكرات علمي به اينجا رسيده‌اند كه او از نظر فقاهت در حدر است كه ميتواند ولايت را برعهده بگيرد. خوب يا او اينقدر درخشنده است كه همه مي‌دانند كه از علماي بزرگ، از فقهاي بزرگ بلكه افقه موجودين است. يا اينطوري است، يا از كساني كه در حوزه‌ها سابقه دارند از آنها شنيده ميشود كه اين فرد با استعدادي بوده است، فاضل بوده است، ساليان دراز در محضر درس فقهاي بزرگ نشسته است، با آن استعدادي كه داشته حتماً يك مجتهد آگاه به زمان وآشنا به مسائل فقهي است. يعني واقعيت خارجي تعيين رهبر اينطور

نيست كه آقايان يك جمعي بايد باشند، مجتهد شناسي كه بر مبناي مباحث فقهي خودشان ومذاكرات علمي تشخيص داده باشند كه او يك فرد فقيه چنين وچناني است. عملا كه اينطوري نيست، حالا در تئوري وحرف اگر اينطور باشد عملا اينطور نبوده. آن كساني كه واجد صلاحيت رهبري هستند از قبل، از سالهاي قبل در جامعه شناخته ميشوند. اينطور نيست يك‌مرتبه در يك نشست كشف كنيم كه يك فردي واجد شرايط رهبري است. معمولااينطوري است، يك فردي از ساليان قبل خودش را نشان داده، در تجربه، درعمل استعداد خودش را، صلاحيت خودش را، لياقت خودش را نشان داده، در يك نشست خبرگان در ميان چند نفر كه از قبل هم اينها در ذهنشان هست. يك كساني مجهول نيستند كه يك مرتبه در آن جلسه او را كشف بكنند. پس واقعاً تشخيص فردي يه عنوان رهبر فقط آن مسأله علمي وفقهي‌اش نيست كه آقايان تصور فرمودند كه خبرگان بايد مجتهدين عادلي باشند كه خودشان در مظان رهبري باشند. نه، در اين حد نياز نيست…..

محمد گيلاني- عبارت اينطور نيست آقاي خوئيني‌ها.

سيد محمد موسوي خوئيني‌ها- عبارت دقيقاً اين است. «به منظور نظارت بر حسن انجام وظايف رهبري و اجراي اصل يكصدوهفتم ويكصدويازدهم و انجام ساير وظايف مذكور دراين قانون (اولاً يك حق نظارت را آورده‌اند گذاشته‌اند، اين را هم رسمي اعلام كرده‌اند.) تعدادي از مجتهدين عادل وآگاه به زمان كه داراي قدرت تشخيص واحراز شرايط وصفات رهبري باشند با رأي…»

منشي(محمد يزدي)- قدرت تشخيص واحراز داشتن شرايط را داشته باشند، نه خودشان اين شرايط را داشته باشند.

موسوي خوئيني‌ها- بنده اصلا در حق نظارت حرف دارم. من مي‌گويم اساساً ما بيائيم صريحاً (آن اصل 111 نمي‌گويد نظارت، من اول اشكالم را در آنجا عرض كردم) ورسماً در قانون اساسي اعلام كنيم اين رهبري كه تعيين كرده‌ايم يك گروه ناظر هم برايش تعيين كرده‌ايم كه از او مراقبت مي‌كنند، مواظب كارهايش هستند كه مبادا خطا كند. شما در هيچ يك از مسؤولين ديگر، در رئيس قوة قضائيه، در رئيس جمهور اينطور به اين عبارت صريح نيامده‌ايد بيان كنيد، يك گروه ناظر برايش گذاشته‌ايد. در حالي كه ديگران غير از رهبر بيشتر در معرض لغزش ممكن است قرار بگيرند وكسي كه به عنوان رهبري تعيين شده. اما اشكال دوم اين است در اصل يكصدوهشتم گفته شرايط خبرگان را قانون تعيين مي‌كند، لزومي ندارد كه ما بيائيم در قانون اساسي آئين‌نامه‌هايش را هم ذكر بكنيم. مدتش 8سال باشد كه در قانون اساسي قبلي نبوده. بنابراين اصل يكصدوهشتم قبلي به قوت خودش اصل خوبي است اينكه در اصل يكصدويازدهم گفته است اگر ناتوان شد خبرگان چنين مي‌كنند، معلوم است اين نظارت دم‌به‌دم ولحظه‌اي كه لازم ندارد كه ما هر هفته، هر ماه برويم بگوئيم بيا صورت كارهايت را بده كه نكند ناتوان شده باشد؟ معلوم است يك كسي كه ناتوان از انجام وظايف رهبري ميشود نه تنها خبرگان مي فهمند ، همة مردم مي فهمند . ديگر به خاطر اين يك گروه ناظر تعيين كردن من دونشان رهبري مي دانم كه در اين قانون اساسي او را در بالاترين حد قرار داده ايم كه نه دررابطه با رئيس جمهور چنين حرفي زده ايم ، نه دررابطه با ساير رؤساي كشور .

منشي (محمد يزدي ) – آقاي اميني به عنوان موافق بفرمائيد.

ابراهيم اميني – بسم الله الرحمن الرحيم . يك مسأله اينكه آيا اصل اين كار جزء اختيارات اين مجلس هست يا نه ؟اينكه ظاهرأ ترديد نيست كه جزء اختيارات باشد و نوشتة امام هم گرچه شأن نزول همان “ مرجعيت ” بوده، اما به هر حال نوشته اطلاق دارد و مخصوصأ آن مرتبه اي هم كه ما خدمت امام رسيديم دو موضوع را مطرح كرديم كه غير مرجعيت بود و حضرت امام در آن نظر دارند و اگر فقط مرجعيت منظورشان بود ميفرمودند شما به آقايان بگوئيد در اين كارها دخالت نكنند؟ ظاهرأ نظر امام مطلق است. و اما اين فرمايشي كه برادر عزيزمان جناب آقاي خوئيني ها فرمودند ،ما نظارت را يك فكري برايش مي كنيم مثل نظارتي كه جوري بدبيني باشد و امثال اينها، اين درست نيست . ما در اصل صدويازدهم به هرحال به خبرگان اجازه داده ايم كه در مواقع ضروري رهبر را عزل كنند و اين درست نيست كه ما بگوئيم خبرگان هيچ اختياري ندارند ،بايد همينطور بنشينند تاريك وقت اگر از باب اتفاق برايشان ثابت شد ؟خوب اگر اينها حق دارند اين كار را بكنند يك مراقبتي ، نه نظارت كه بگويند فردا چند نفر را انتخاب مي كنند و ميگويند اين كار را بايد اين نظارت داشته باشد ؟ نه ، واقعأ ميشود كه خبرگان اصلا نظارت نداشته باشند و يك دفعه همينطوري بخواهند عزل كنند؟ ، اينكه نميشود به هرحال بايد دورا دور ، نزديك به هر صورت به عنوان مشاوره هم كه هست اينها اطلاع از وضع داشته باشند تا بتوانند در موقع مقتضي اقدام بكنند.

و اما اين مطلبي را كه فرمودند در اينجا شما مجتهد را شرط قرار داده ايد براي خبرگان ، اين مجتهد را كه شرط قرار داده اند شرطي است كه واقعأ خداوند متعال قرار داده ، يعني درفقه ما هست . اصلا خبره را به همين جهت خبره مي گويند. خبره يعني رهبر شناس ،رهبر يعني فقيه مجتهد عادل ( به قول شما ) و ساير شرايط . خوب به هر حال اينها خبرة اين هستند بايد بتوانند تشخيص بدهند. اگر بگوئيم كه نه لازم نيست خبره باشند. از ديگران سؤال مي كنند. اين دوست است كه ما يك مجلس خبرگان داشته باشيم ، اما خبره نيستند و شرط خبرويت هم در آنها نيست و از ديگران سؤال مي كنند ، اصلا چه ضرورتي داشت ؟ همان مجلس شوراي اسلامي را مي گذاشتند و مي گفتند اينها انتخاب مي كنند. اينكه گفته اند خبرگان براي اين جهت كه واقعأ بايد خبرگان باشند. اما اين نكته را من

تذكر بدهم كه شما فكر نكنيد كه مجتهد كه گفته اند يعني مجتهد مطلق ، به طوري كه مصداق كم پيدا كند ، بلكه مجتهد است. مجتهد متجزي را هم شامل ميشود. يعني يك كسي كه سه ، چهار سال درس خارج خوانده باشد همين اندازه اي كه پاي درس اين دوتا استاد مي نشيند مي فهمد كه اين بهتر از آن است . اين مقدار كه اصل مجتهد است ، ما مجتهد مطلق ذكر نكرده ايم . به هر حال مجتهد مراتبي دارد. اقل مراتبش را هم شامل ميشود. مجتهد ، مجتهد مطلق در ابواب فقه نيست مثل آن چيزي كه ما در رهبري شرط كرده ايم . آن يك مسألة ديگري است . اين مجتهد است ، يعني عرض كردم يك آقائي كه دو ، سه سال درس خارج خوانده باشد. ميتواند قضاوت كند كه اين بهتر است يا آن ؟ ( تا يك حدي ) . البته هرچه كاملتر باشند. بهتر است . بنابراين آن هم مشكلي نيست.

و اما اين مطلبي كه فرمودند كه اين قانون اساسي سابق چه اشكالي داشته است كه اصلا شما اين مسائل را در اينجا مطرح كرديد ؟ اشكال نداشت ، چيزي نيست ، اما صحبت اين شد همانطور كه در مجلس شوراي اسلامي ودرو كلا يك شرايطي ذكر شده ، در رئيس جمهور يك شرايطي ذكر شده خوب اين چه اشكالي دارد كه ما براي خبرگان هم يك شرايطي ذكر كنيم براي اين جهت (آن چيزي كه واقع مطلب بوده ) كه فردا يك عده اي نيايند بنشينند و بگويند اصلا شرط اين مطلب يعني مجتهد بودن و فقه و اين حرفها در آنها شرط نيست. همان افراد عادي را اگر مردم انتخاب كردند كافي است. خوب اگر اينجور شد آنوقت به اصل آن هدف اين ولايت فقيه ضربه نمي خورد؟ ولايت فقيه بايد محكم باشد ، حتي اين قسمت اجتهاد را عرض كرديم كه حتي يك اجتهادهاي فرمايشي هم نيايد. واقعأ مجتهد باشد ، اما مجتهد در مرحلة پائين هم شامل ميشود و روي اين حساب به نظر ما در واقع يك ضرورتي داشت كه اين كار بشود براي آينده و در مجلس شوراي اسلامي و امثال اين ها هم اين كار شده.

شما در اين وصيت نامه اي كه حضرت امام رضوان الله عليه فرموده اند مي بينيد كه ايشان يك سفارشي به مردم مي كند (حالا عبارتش پيش من نيست كه عرض كنم ) ميفرمايد كه به شما توصيه مي كنم كه در انتخاب افراد خبرگان دقت كنيد براي اينكه افرادي را انتخاب بكنيد كه بتوانند رهبري را انتخاب كنند كه بتوانند …. به هر حال امام به مردم توصيه مي كند كه در انتخاب خبرگان دقت بفرمائيد. ( وصيت ايشان است ؟ ) روي اين حساب كميسيون منظورش اين بود كه براي اين جهت يك شرايطيي را قرار بدهد كه در واقع شرايطش را هم شوراي نگهبان تأييد مي كند. براي اينكه وقتي به مردم عرضه شد مردم هم اين شرايط را رعايت كنند و من قطع نظر از


همة اين مطالب عرضم اين است كه براي خدا ما نيائيم خبرگان را جوري بكنيم كه احتمال اين باشد كه در آينده سطح خبرگان پائين بشود و آنوقت مشكلاتي براي انتخاب رهبر پيش بيايد. روي اين حساب اين كه آقايان در اينجا دارند كه در اينجا نوشته اند از مجتهدين عادل ( مجتهد عرض كردم ) عادل هم كه شك نداريد كه بايد عادل باشد والا تحت تأثير جوقرار مي گيرد ، اميال و ممكن است رهبر را خوب انتخاب نكند. آگاه به زمان را هم كه منكر نيستيد بايد باشد و قدرت تشخيص هم داشته باشد. قدرت تشخيص در همة ابعادي كه در رهبري شرط است . يعني هم بتواند فقهش را تشخيص بدهد ، هم بتواند مديريتش را ، هم بينش سياسي را ، هم بينش اجتماعي را در واقع درست است خبرگان را يك مقداري محدود مي كند ولي كارشان سنگين تر و مهمتر و بهتر خواهد بود.

و اما ساير شرايط هم كه 8 سال و اينها درست است كه شما فرموديد كه چه اشكالي دارد ؟ اشكالي به آن صورت نمي تواند داشته باشد. ولي آيا بهتر نيست كه ما اينجا اين مطلب را روشن كنيم كه در آينده مورد سوء استفاده قرار نگيرد ؟ منظور كميسيون اينجور بوده هرجور صلاح ميدانيد.

منشي ( محمد يزدي ) – آقاي مشكيني به عنوان مخالف بفرمائيد.

علي مشكيني – اشكالي كه راجع به اول اين اصل گفته شد من اين اشكال را وارد مي بينم براي اينكه شماقانونأ براي يك عده اي اين وظيفه را تعيين كنيد كه مرتب دور رهبر بچرخد وكارهاي او را كنترل كند و من معتقدم اين اشكال با يك حذف غائي رفع ميشود و آن حذف اين است : كه يك سطرونيم از اين اصل يكصدوهشتم را ترك كنيم و اول اصل اين باشد ؟

«تعدادي از مجتهدين عادل و آگاه به زمان كه داراي قدرت تشخيص و احراز شرايط و صفات رهبري باشد با رأي مستقيم و مخفي مردم به عنوان خبرگان انتخاب ميشوند تا آخر ……….»

بنابر اين ،من با اين جمله با اين طرزي كه اول آن بيان شده بود مخالفم .

نايب رئيس (هاشمي رفسنجاني ) – ايشان باصدر اصل مخالفند و با ذيل آن موافقند.

منشي (محمد يزدي ) – آقاي طاهري به عنوان موافق بفرمائيد ،سه دقيقه بيشتروقت نيست .

طاهري خرم آبادي – بسم الله الرحمن الرحيم ، خواهش مي كنم اين را توجه بفرمائيد ، در مسأله نظارت اينطور نيست كه معنايش اين باشد كه خداي نخواسته خود رهبر يك نقص و عيبي دارد و بركار او از جهت خودش نظارت ميشود . خيلي مسائل هست در رابطة با اطرافيانش ، در رابطه بابيتش ، در رابطه با نفوذهائي كه ممكن است


از اطراف بشود و خودش هم توجه نداشته باشد . بنابر اين يك نظارتي از بيرون بربيت رهبر ، برروابط رهبر ، عملكرد او بشود اين چيزي نيست كه واقعأ عيب داشته باشد و آن چيزي هم كه ميفرمائيد كنترل بشود ، اينجور نيست كه حالا مثلا خبرگان مأموريني در اطراف رهبر بگذارند و ازهمه طرف او را كنترل كنند ؟ اين نيست . يعني اگر فرض كنيد خبرگان ديدند كه در بيت رهبر ، در اطرافيانش اشكالي هست اين حق را دارند بروند به او تذكر بدهند ، اما اگر اين نباشد ممكن است رهبر بگويد به شما چه ربطي دارد ، چرا بايد تذكر بدهيد ؟ حق نداريد به من تذكر بدهيد. اما اگر اين حق نظارت اينجا ذكر شد اينها ميتوانند بروند تذكر بدهند كه اين كار اين اشكال و آن اشكال را دارد. اين راجع به اين جهت .

اما در قسمت مسألة مجتهد ،اين مطلبي كه پيش آمده تا حالا ، خوب اين يك مسألة استثنائي بود. هميشه اينطور نيست يعني واقعأ خبرگان اگر بخواهند خوب عمل بكنند بايد در زمان حيات رهبر به فكر باشند ، تحقيق كنند ، كتاب ، نوشته ، درس ، مباحثه افراد را ببينند و يك افرادي را آماده براي بعد داشته باشند و اينطور نباشد كه همينجور بنشينند و يك قدرت كه با يك مسأله اي كه مواجه شدند با يك قيام وقعود مسأله را تمام كنند ؟ نه ،

نه ، تحقيق كنند ، تفحص كنند ، راجع به اجتهادش ، راجع به مديريتش ، راجع به بينش سياسي اش ، راجع به همة اين مسائل تفحص كنند و واقعأ بهترين را آماده داشته باشند و در موقع خودش انتخاب ، يك انتخاب سهل و آساني باشد اين والا .

وثانيأ اصلا به نظر مي آيد بايد در آينده خبرگان ….. ( اين شايد يك چيزي خارج از بحث باشد ) خبرگان اصلا به فكر باشد تربيت كند براي رهبري مجتهد مدير با بينش سياسي را يعني يك كاري بكند ، يك تشكيلاتي به وجود بياورد و يك افراد اينجوري را براي آينده تربيت كند. (يكي از اعضاء …… اين وظيفه خبرگان است ) يعني اگر شما گفتيد خبرگان افرادي مجتهد باشند يعني مي توانند اين كار را بكنند وظيفه شان نيست ، عرض كردم كه خارج از وظيفه شان است من اول هم عرض كردم كه اين خارج از وظيفه شان است. اما اگر يك عده اي مجتهد آگاه به زمان يك مسؤوليتي داشتند اينها براي حل اين مسؤوليت ……. فرض كنيد مي بينند الان براي آينده مان كسي را نداريم خوب ، همين حالا به فكر مي افتند و افرادي را در مسير قرار مي دهند، افرادي را تربيت مي كنند مثل همة جاهاي دنيا كه براي يك چنين انتخابهائي از پيش فكر مي كنند ،تربيت مي كنند و آماده مي كنند. اما اگر يك افراد مجتهدي نباشند ، آگاه نباشند ، اين شرايط را نداشته باشند قهرأ نمي توانند اين كارها را بكنند يعني به خودشان اين اجازه را نمي دهند كه بيايند يك تشكيلاتي راه بيندازند براي تربيت يك چنين افرادي .

منشي (محمد يزدي ) – آقاي عميد به عنوان مخالف بفرمائيد . چون مسأله به شكل جديد بحث مي شود وقت هست منتها هر ناطقي 10 دقيقه مي تواند صحبت كند.

عباسعلي عميده زنجاني – بسم الله الرحمن الرحيم . من با نظارت به اين نحوي كه در اصل يكصدوهشتم آمده مخالف هستم. با اصل نظارت به يك شيوه اي غير از اين اگر متصور باشد. آن را معقول ميدانم كه بالاخره به نحوه بر اعمال و عملكرد مقام رهبري نظارتي باشد. اما به اين شكلي كه در اصل يكصدوهشتم آمده به دو دليل مخالف هستم.

يكي براين اساس است كه اگر اين نظارت براين اساس است كه يعني احتمال دارد رهبري از صلاحيتهايش و مسؤوليتهايش منحرف بشود ، اگر با فرض اين احتمال است اين نظارت آن احتمال را برطرف نمي كند. چون صلاحيت خبرگان را فقهاي شوراي نگهبان تعيين مي كنند كه خود آنها را رهبر تعيين مي كند. پس به طور غير مستقيم رهبر مي تواند در انتخابات خبرگان تأثيري بگذارد كه خبرگاني منتخب بشوند كه اينها موافق با عملكرد رهبر باشند . پس اين شيوة نظارت ،چون مبتني بركيفيت انتخابات خبرگان هست مفيد قائده نيست يعني آن احتمال را از بين نمي برد.

دليل دوم : شرايطي كه در اينجا براي خبرگان ذكر شده اين شرايط ادل و دليل است بر اينكه اينها نميتوانند

نظارت كنند. همانطور كه بعضي از آقايان توضيح دادند ، اجتهاد را به حداقلش رساندند، مجتهد متجزي را در خبره كافي دانستند يك مجتهد متجزي با آن توضيحاتي كه آقاي اميني دادند: چطور ميتواند بركار رهبر نظارت داشته باشد ؟ فردي كه (به تعبير ايشان البته ، من آنجوري تعبير قائل نيستم ) دوسال ،سه سال درس خارج ديده چطور مي تواند نظارت بركاررهبر داشته باشد؟ آن كسي كه 10 سال ، 15 سال بوده لنگ است تا چه رسد به … اگر شما خبرگان را مي گفتيد مجتهد مطلق باشند و به آگاه به زمان هم اكتفا نمي كرديد و يك شرايط سنگين تري براي خبرگان مي گذاشتيد باز يك چيز محتملي بود. اما شما شرايط را پائين آورده ايد بعد اين افراد را با اين شرايط خفيف مسلط كرده ايد ناظر برمقام رهبري كه هيچ سازگار نيست. نظارت نحوة شرايطي لازم دارد كه در اينجا منظور نشده ، پس بنابر اين با توجه به كيفيت انتخاب و باتوجه به شرائط خبرگان اين نظارتي كه در اينجا منظور شده ، آن توهمي كه در ذهن است آن را برطرف نمي كند كه احيانأ اگر رهبر تخلفي داشته باشد منحرف باشد بشود جلويش را گرفت. اما اصل اينكه به يك نحو ديگري بشود نظارت كرد با اصل نظارت به يك نحو بهتر از اين كه خالي از اشكال باشد من هم موافق هستم.

منشي (محمد يزدي ) – موافق بعد جناب آقاي آذري قمي هستند . بفرمائيد.

احمد آذري قمي – اولا ما هم نفهميديم اين نظارت برحسن انجام وظايف رهبري كجاي اين سنگين و كجاي اين سبك است ؟بعد هم از عبارت آقاي عميد اينجور استفاده مي شد كه اين مقداري كه اينجا گذاشته اند كم است ، “ مجتهد عادل آگاه به زمان ” اين براي نظارت كفايت نمي كند و لازم هم هست كه نظارت بشود. براي اينكه اگر رهبر يك تخلفهائي داشت (فرض را اينجور گذاشتند ) اينها قدرت تشخيص را ندارند ، پس بنابر اين بايد شرايط سنگين تر از اينها را گذاشت . ما با اين جهت مخالفتي نداريم . اگر يك جائي اين مورد پيش بيايد اينها واقعأ اين قدرت را ندارند.

بعد مسأله اي كه هست راجع به مجتهد، يك قدري اينجا خلط شد بين مجتهد متجزي و مجتهد. يك وقتي مقصود از مجتهد اين است كه كسي است كه داراي قوة استنباط باشد و قوة استنباط متجزي اش معنايش اين است كه اصلا درابواب ديگر فقه قوة استنباط هم ندارد. اگر اينجور باشد اين به نظر من شايد خيلي كم باشند كه فرض بفرمائيد يك كسي در بعضي از مسائل ممكن است يك مسأله را خوب برسد ، قوة استنباط را فرض كنيد در اينجا داشته باشد يا به علت اينكه مثلا مدار كش روشن است و خيلي حرف ندارد ، يك مسأله پيچيده اي نيست اين قوه را داشته باشد. اگر اين باشد كه راست است اين خيلي به درد نمي خورد( يك چنين مجتهد اينجوري ) اما مجتهد متجزي و مطلق را در تقسيم ، به اصطلاح مقسمش را قوه قرار ندهيم ، يعني مجتهد مطلق آن كسي است كه در مسائل فقهي استنباط فعلي داشته باشد. استنباط فعلي نه معنايش اين است كه همه مسائل يادش باشد. يا اينكه با اندك مراجعه اي بتواند بفهمد. اگر اين جور باشد آن وقت متجزي معنايش درمقابل اين، عيب ندارد. اين چيز خوبي است و شايد هم منظور همين جهت باشد از اين جمله اي كه آقاي اميني فرمودند كه مجتهد متجزي ، خوب ، اين راجع به اين مسأله . اين بحثهايي كه دارد كه اينجا ميشود بحثهايي است كه مربوط به اصل يازدهم است آن اصل يكصدو يازدهم كه تشخيص اين امر، يعني ناتواني رهبر از انجام وظايف رهبري اينها را به عهده خبرگان مذكور در اصل يكصدوهشتم گذاشته پس اين نظارت را كه اتفاقأ در خبرگان هم براي اين اصل يازدهم يك هيأت تحقيقي قرار داده اند (مواد 18 و 19 ) كه افرادي باشند كه در كنار رهبر مشاور باشند حتي به حضرت امام قدس سره الشريف اين پيشنهاد شد و ايشان استقبال كردند ، پذيرفتند كه به عنوان اين كه چشم و گوش رهبر باشند. اينها يك نقاط ضعفي را اگر در جامعه برخورد مي كنند آنها را به اطلاعات رهبر برسانند. اين نظارت كه در اينجا هست ،شما اين را منكر هستيد يعني اصل صدويازده را منكر هستيد؟ و اينجا بيش از آن هم كه نگفته است . « به منظور نظارت برحسن انجام وظايف رهبري و اجراي اصل يكصدوهفت و يكصدويازده » و اينكه جناب آقاي خوئيني ها فرمودند يك بازرسي و يك رهبري مخفي لابد مثل كارگر ب و امثال اين حرفها ، اگر منظورتان باشد. از شما خيلي تعجب است از يك طرف ميگوئيد نه ، ما رهبر را بايد ده ساله بگذاريم ، حتي اگر مرجع عام باشد ، براي اينكه گرفتار شروشورش نشويم ، اگر خواستيم او را كنار بزنيم ديگر زحمتي نداشته باشد. از اين طرف ميائيد . ميگوئيد ، نه ، براي او يك نفر گذاشتن كه ناظر بركار او باشد محظور دارد به نظر من واقعأ اين دو با همديگر قابل جمع نيست بنابر اين به نظر من اين اصل بسيار خوب تنظيم شده و هيچ اشكالي نيست فقط شايد نكته اي كه بشود گفت اين جهت كه بعضي ها گفتند كه اين همان شرايط رهبري است در اينجا گذاشته اند اين هم جواب داده شد .ممكن است يك فردي بينش اين جهت را داشته باشد كه رهبر را تشخيص بدهد كه مدير و مديراست اما خودش هيچ عرضه اي نداشته باشد. چون مسأله مديريت با بينش خيلي ، از زمين تا آسمان فرق دارد . ممكن است بتواند صفات رهبري و شرايط رهبري و اجتهادش را تشخيص بدهد اما خودش در معرض نباشد و داوطلب هم نباشد ، بنابر اين بسيار خوب تنظيم شده و به نظر من هيچ اشكالي ندارد.

منشي (يزدي ) – آقاي نوري بفرمائيد .

عبدالله نوري – بسم الله الرحمن الرحيم . در اصل يكصدوهشتم سه مطلب هست : يك بحث نظارت است يكي بحث مجتهد بودن افراد خبرگان است . يكي تشخيص صلاحيت به عهده فقهاي شوراي نگهبان است كه من با هر سه مطلب مخالفم .

اساسي ترين مطالبش اين سه تا است. بحثي كه در رابطه با نظارت است من فكر ميكنم از همين جمله آخري كه جناب آقاي آذري مطرح فرمودند شروع كنيم . اگر بحث همان است كه در اصل يكصدويازده است خوب همانجا هست. ديگر تكراش براي چيست ؟ يعني اگر واقعأ همان چيزي است كه در اصل يكصدويازه هست

همانجا كافي است . كسي هم با آن مخالفتي ندارد ولي من خودم شخصأ فكر ميكنم بيش از آن است كه در اصل يكصد ويازده مطرح است . چيزي كه دراول بحث و اول اصل به عنوان سرفصل اصل مطرح شده اصلا نظارت است و به منظور نظارت برحسن انجام وظايف رهبري ما يك گروه ميخواهيم تشكيل بدهيم و من خودم نميفهمم ، يعني خيلي روشن نيستم كه باآن بحثي كه دررابطه با ولايت مطلقه فقيه از يك طرف شد و حساسيتي كه برخي از آقايان داشتند در آن رابطه و اينكه كانه مقام رهبري جانشين ولايت امرو حتي امام معصوم است منتها خوب ، عصمتش را ندارد ولي ولايت و حكومتش را دارد ، بعدما بگوئيم به منظور حسن انجام وظايف رهبري يك گروه ناظر ميخواهيم بگذاريم كه مواظب باشند اين آقا چكار مي كند و نظارت كامل كانه داشته باشد. آن كه در اصل يكصدويازده آمده آن به نظرمن اتفاقي است اين تشكيل يك نهاد است . آنجا بله ، متوجه ميشوند كه اين ناتوان است . چيزي هم هست كه كانه مشهود و روشن است . حالا براي همه روشن نباشد براي آنها روشن است . اما اينكه بخواهيم از روز اول يك نهادي را درست كنيم براي اينكه پابه پاي او جلو برود به نظر من هيچ صحيح نيست و اين دقيقأ تضعيف مقام رهبري است كه ميخواهيم درست كنيم.

در رابطه با مطلب دوم كه بحث مجتهدين عادل را مطرح فرمودند به نظر من ميرسد اين تعبير اينجا تعبير صحيحي نميتواند باشد و من فكر ميكنم اگر تعبير به خبرگان بشود شايد مناسبتر باشد كه خبرگان عادل و آگاه به زمان كه داراي قدرت تشخيص و احراز و شرايط صفات رهبري باشند اينها اين كار را دنبال بكنند. اما تعبيري كه شده تعبير مجتهدين عادل، اولا دقيقأ تعبيري است كه حضرت امام راجع به رهبر فرمودند . مجتهد عادل تعبير امام است راجع به رهبر ، حالا اگر مجتهد يعني سه سال درس خوانده پس چيزي هم كه حضرت امام فرمودند منظور سه سال درس خواند را هم ميگيرد اگر در تعبير حضرت امام كه فرمودند مجتهد عادل يعني كسيكه مجتهد مطلق است از اين تعبير هم همان استنباط ميشود. ما كه نميتوانيم اينجا بيائيم معنا كنيم آن كه حضرت اما در آنجا فرمودند، يعني كسيكه قدرت افتاء دارد در همه مسايل ولي چيزي كه اينجا ميآوريم منظورمان كسي است كه در آن حدنيست ، در حد خبرويت است. اگر درحد خبرويت است همان را بنويسم. تعبير به مجتهد عادل آوردن چيست؟ حضرت امام فرمودند لازم نيست مجتهد عادل ،يعني آن تعبير شرط مرجعيت لازم نيست مجتهد عادل مورد تأييد خبرگان كفايت مي كند ، حالا با بقيه شرايط و صفات ،من روي كلمه مجتهد عادلش بحث دارم والا شرايط و صفات ديگري كه مديريت و تدبير و چه وچه و فرقي كه رهبر اعضاء خبرگان دارد آن رامن بحث ندارم. بنابر اين من فكر ميكنم اگر كلمه تصحيح بشود شما يك نهادي را كه ناچاريد حالا نهاد شوراي نگهبان باشد با هرنهاد ديگري هم بگذاريد براي اينكه صلاحيتش را تأييد كند. اشكال ندارد ميگوئيم خبرگان عادلي كه اين قدرت تشخيص را دارندو آگاه به زمان هستند فلان نهاد هم بيايد تصميم گيرنده باشد راجع به اينكه چه كسي صلاحيت دارد، چه كسي صلاحيت ندارد ؟ ولي آوردن كلمه مجتهد به نظر من اشكال دارد.

با قسمت سوم هم كه اين كار به عهده فقهاي شوراي نگهبان گذاشته شده من مخالفم . علتش هم اين است كه من فكر ميكنم اين يك دور است كه ما ميزنيم . يعني رهبر ، فقهاي شوراي نگهبان را انتخاب مي كند فقهاي شوراي نگهبان كساني هستند كه صلاحيت منتخبين رهبري را تأييد مي كنند من فكر ميكنم كه اگر بحث اين باشد كه همه خوبيم و همه عادليم و همه با تقوائيم اصلا اينها را نيازي نيست. شما قانون مي نويسيد براي آنجايي كه ممكن است خداي ناخواسته در معرض خطا باشيم . ما ميائيم ميگوئيم رهبر فقهاي شوراي نگهبان را ميگذارد ، خداي ناخواسته كساني را ميگذارد كه منتخبين آنها او را انتخاب بكنند. اين اشكال است( آذري قمي- قبلا انتخاب شده ) اشكال ندارد. حالا چيزي كه ما در اصل يكصدوده آورديم در ادامه اش همين است . بنابر اين شما آمده ايد در اينجا يك چيزي را پيش بيني كرده ايد كه به نظر من ميرسد اين اشكال داشته ، الان هم درمرحله عمل اين جور نبوده يعني در رابطه با تأييد صلاحيت خبرگان بيشتر علماء شهرهاو استانها و جامعه مدرسين اينها نظر ميدادند والا كسانيكه خودشان از طرف رهبر انتخاب شده اند بخواهند اين موضوع را دنبال بكنند و بعدا بگويند بله ….. همان موضوعي كه خود آقايان اشاره فرمودند در رابطه با نظارت ، خوب كساني را انتخاب مي كند اگر خداي ناخواسته بحث بي تقوايي باشد كه بگويند بله ، اين آقا ؟ آدم خوبي است، بعد از ده سال هم انتخابش بكنند ، هيچ گونه ناتواني هم برايش نبينند . من از نظر منطقي عرض ميكنم كه اين به نظرمن اشكال دارد . والسلام .

3- پايان جلسه و تاريخ تشكيل جلسه آينده

نايب رئيس (هاشمي ) –جلسه ختم ميشود. جلسه بعدمان عصرساعت 4 خواهد بود.

(جلسه ساعت -/12 پايان يافت )

رئيس شوراي بازنگري قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران – علي مشكيني